part: 75
هانا: فکرشم نکن دیگه بخوای به من نزدیک شییی
کارگردان: واو عالی بود واقعا تو همون سکانس اول عالی و با احساس انجامش دادین
لبخند زوریی زدم این وسط قلبم بود که اروم نمیگرفت دستمو گذاشتم رو قلبم ای بابا لنتی اروم بگیر دیگه
اهههه هیچوقت فک نمیکردم اینجوری شم
کوک: حالت خوبه
هانا: ا ا ارع خوبم ازین بهتر نمیشم
خنده ای کرد که فهمیدم چیشده
هانا: هی هی منظورم اینه که حالم خوبه نه اینکه برا این سکانس ذوق کردما
خم شد تو صورتم و گف
_ولی من خیلی خوشم اومد لبای خوشمزه ای داری
هانا: هااااا؟ گمشوو
عوضی قلبمو به بازی گرفته رفتم ی بطری اب برداشتم که بخورم کوک از دستم قاپیدش و گف
_ممنون
داد زدم
_کوکککک
کوک: جان(لبخند)
چشامو روی هم فشردم و ی بطری دیگه برداشتم و درشو باز کردم و همشو سرکشیدم
کوک: یاااا انقد تشنت بود
فقط پوکر نگاش کردمو چیزی نگفتم
کوک: میدونیم اینجوری زیادی کیوتی بسه
هانا: هویییییی کثافت من کیوت نیستممم
کوک که داش از حرص خوردنم لذت میبرد گف
_کیوتی زیادی هم کیوتی اینو قبول کن خانم پارک
بطری دستمو سمتش پرت کردم که خورد تو صورتش
هانا: اخیش دلم خنک شد
خیلی یهویی بدون اینکه حرفی بزنه سمتم اومد و شونه هامو گرفت و چسبوندم به دیوار
کارگردان: واو عالی بود واقعا تو همون سکانس اول عالی و با احساس انجامش دادین
لبخند زوریی زدم این وسط قلبم بود که اروم نمیگرفت دستمو گذاشتم رو قلبم ای بابا لنتی اروم بگیر دیگه
اهههه هیچوقت فک نمیکردم اینجوری شم
کوک: حالت خوبه
هانا: ا ا ارع خوبم ازین بهتر نمیشم
خنده ای کرد که فهمیدم چیشده
هانا: هی هی منظورم اینه که حالم خوبه نه اینکه برا این سکانس ذوق کردما
خم شد تو صورتم و گف
_ولی من خیلی خوشم اومد لبای خوشمزه ای داری
هانا: هااااا؟ گمشوو
عوضی قلبمو به بازی گرفته رفتم ی بطری اب برداشتم که بخورم کوک از دستم قاپیدش و گف
_ممنون
داد زدم
_کوکککک
کوک: جان(لبخند)
چشامو روی هم فشردم و ی بطری دیگه برداشتم و درشو باز کردم و همشو سرکشیدم
کوک: یاااا انقد تشنت بود
فقط پوکر نگاش کردمو چیزی نگفتم
کوک: میدونیم اینجوری زیادی کیوتی بسه
هانا: هویییییی کثافت من کیوت نیستممم
کوک که داش از حرص خوردنم لذت میبرد گف
_کیوتی زیادی هم کیوتی اینو قبول کن خانم پارک
بطری دستمو سمتش پرت کردم که خورد تو صورتش
هانا: اخیش دلم خنک شد
خیلی یهویی بدون اینکه حرفی بزنه سمتم اومد و شونه هامو گرفت و چسبوندم به دیوار
۸.۴k
۲۶ آذر ۱۴۰۲