name:belief
part:31
شماره هوسوک رو گرفت و با اشکایی که روی صورتش میریخت گووشی رو کنار گوشش گذاشت.
صدای تهیونگ توی گوشش پیچید : دارم میام ا...
ا.ت سریع جواب داد : ت..تهیونگ خواهش میکنم بیا...کمکم کن...نمیدونم..نمیدونم کیه بهم گفت اسمش هاکوعه...تروخدا بیان دنبالمن
تهیونگ لحظه ای مکث کرد و گوشی رو قطع کرد.
ا.ت با دیدن مانیتور بالا که طبقه پارکینگ رو نشون میداد به رو به رو نگاهی که به محظ باز شدن در با دیدن هاکو لحظه ای توی شوک فرو رفت.
با لرزیدن جیب چپش دستش رو داخل جیبش برد و تماس رو وصل کرد.
هاکو پوزخنده زد و دست ا.ت و گرفت
هاکو : یه بار دیگه از این کارا کنی خوب رفتار نمیکنم
ا.ت دستاش از ترس میلرزید با دیدن در خروجی سریع سمتش دویید اما با کشیده شدن موهاش روی زمین افتاد
هاکو خندید و بلند گفت : بهت گفتم روی خوش نشون نمیدم ا.ت شی
ا.ت سریع دو تا دستشو روی زمین گذاشت و سعی کرد بلند شه.
هاکو سمت چوب بیسبالی که گوشی پارکینگ بود رفت و لب زد : این فکر کنم خوب باشه.
ا.ت سریع بلند شد اما قبل از اینکه شروع به دوییدن کنه با خوردن چوب توی کمرش روی زمین افتاد.
ا.ت : اییی...ی..یواش
هاکو اروم خندید و گفت : درد داشت؟
هاکو چوب رو بالا تر برد و با شدت شروع کرد به زدن ا.ت
***
تهیونگ پاشو بیشتر روی پدال گاز فشار داد و با شنیدن صدای گریه ا.ت عصبی تر شد و ضربه ای به فرمون زد .
با پیچید توی خیابون اصلی به هتل رسید و داخل شد.
سریع سمت پارکینگ رفت .
همزمان دو تا از ماشینای پلیس رسیدن و دنبال تهیونگ دوییدن.
تهیونگ سریع سمت پله ها دویید و با صدای روشن شدن ماشین سریع تر دویید.
چند تا از مامور ها سمت بیرون حرکت کردن تا احیانا اگه ماشین خارج شدن بتونن بگیرنش.
تهیونگ سمت ماشینی که چراغش روشن بود دویید اما چیزی ندید.
ماشینی با سرعت سمت چپ حرکت کرد که تهیونگ با دیدنش دنبالش دویید.
هاکو جلوی در ایستاد و با فشار دادن ریموت منتظر باز شدن در بود.قبل از اینکه تهیونگ برسه در کامل باز شد و اون شروع به حرکت کرد .
تهیونگ به محظ بیرون رفتن اسلحه اش رو در اورد و حین نفس نفس زدن چند گلوله شلیک کرد اما به جایی نخورد.
کمی خم شد و دستش و روی بازوش گذاشت و فشار داد. خون روی پیرهن سفیدش پخش شده بود و این نشون میداد بخیه هاش باز شده.
.
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#کیپاپ#رمان#ویسگون
شماره هوسوک رو گرفت و با اشکایی که روی صورتش میریخت گووشی رو کنار گوشش گذاشت.
صدای تهیونگ توی گوشش پیچید : دارم میام ا...
ا.ت سریع جواب داد : ت..تهیونگ خواهش میکنم بیا...کمکم کن...نمیدونم..نمیدونم کیه بهم گفت اسمش هاکوعه...تروخدا بیان دنبالمن
تهیونگ لحظه ای مکث کرد و گوشی رو قطع کرد.
ا.ت با دیدن مانیتور بالا که طبقه پارکینگ رو نشون میداد به رو به رو نگاهی که به محظ باز شدن در با دیدن هاکو لحظه ای توی شوک فرو رفت.
با لرزیدن جیب چپش دستش رو داخل جیبش برد و تماس رو وصل کرد.
هاکو پوزخنده زد و دست ا.ت و گرفت
هاکو : یه بار دیگه از این کارا کنی خوب رفتار نمیکنم
ا.ت دستاش از ترس میلرزید با دیدن در خروجی سریع سمتش دویید اما با کشیده شدن موهاش روی زمین افتاد
هاکو خندید و بلند گفت : بهت گفتم روی خوش نشون نمیدم ا.ت شی
ا.ت سریع دو تا دستشو روی زمین گذاشت و سعی کرد بلند شه.
هاکو سمت چوب بیسبالی که گوشی پارکینگ بود رفت و لب زد : این فکر کنم خوب باشه.
ا.ت سریع بلند شد اما قبل از اینکه شروع به دوییدن کنه با خوردن چوب توی کمرش روی زمین افتاد.
ا.ت : اییی...ی..یواش
هاکو اروم خندید و گفت : درد داشت؟
هاکو چوب رو بالا تر برد و با شدت شروع کرد به زدن ا.ت
***
تهیونگ پاشو بیشتر روی پدال گاز فشار داد و با شنیدن صدای گریه ا.ت عصبی تر شد و ضربه ای به فرمون زد .
با پیچید توی خیابون اصلی به هتل رسید و داخل شد.
سریع سمت پارکینگ رفت .
همزمان دو تا از ماشینای پلیس رسیدن و دنبال تهیونگ دوییدن.
تهیونگ سریع سمت پله ها دویید و با صدای روشن شدن ماشین سریع تر دویید.
چند تا از مامور ها سمت بیرون حرکت کردن تا احیانا اگه ماشین خارج شدن بتونن بگیرنش.
تهیونگ سمت ماشینی که چراغش روشن بود دویید اما چیزی ندید.
ماشینی با سرعت سمت چپ حرکت کرد که تهیونگ با دیدنش دنبالش دویید.
هاکو جلوی در ایستاد و با فشار دادن ریموت منتظر باز شدن در بود.قبل از اینکه تهیونگ برسه در کامل باز شد و اون شروع به حرکت کرد .
تهیونگ به محظ بیرون رفتن اسلحه اش رو در اورد و حین نفس نفس زدن چند گلوله شلیک کرد اما به جایی نخورد.
کمی خم شد و دستش و روی بازوش گذاشت و فشار داد. خون روی پیرهن سفیدش پخش شده بود و این نشون میداد بخیه هاش باز شده.
.
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#کیپاپ#رمان#ویسگون
۱۳.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.