عشق ممنوعه

عشق ممنوعه
p1
۱۳ دسامبر کره ی جنوبی سئول:

ویو ات:
صبح شد از وقتی مادرم فوت شده پدرم هی بهم بی احترامی میکنه
تا چندسال؟ چقدر باید توی خودم بریزم؟ خسته شدم منم ادمم چقدر باید مثل سگ باهام رفتار کنه؛؟ خرجمو میده؟ ازم مراقبت میکنه؟ چیکار میکنه؟ تا قبل از مرگ مادرمم بهم اهمیت نمیداد چه برسه به الان
دست و صورتم رو شستم( علامت ات+ پدر ات&)
&ات بدو زود صبحانه درست کن
+مگه من بردتم؟ صدبار گفتم من برده ی تو نیستم و یه خدمتکار بگیر الانم دیگه کسی نمیخواد بیاد با این رفتارات برات کار کنه
&دختره ی چشم سفید گفتم گمشو برام صبحانه بیار
(موهامو کشید و پرتم کرد زمین)
+برام عادیه چون با مامان هم اینطوری رفتار میکردی
+فکر نکن چون بچه بودم هیچی رو نمیدیدم( داد)
هروز و هروز دعوا های اینطوری داشتیم
& دختره ی هرزه داری میری باز زیر خواب مردا بشی؟ من تورو اینجوری تربیت کردم
+اصلا بتوچه من کجا میرم به تو ربطی نداره و با من درست حرف بزن بعدم تو مگه اون مادرت تورو تربیت کرده که تربیت کردن بلد باشی؟
از خونه زدم بیرون و سوار ماشین شدم
زنگ زدم به لینلا( دوست ات علامتش%)

برای پارت بعد شرط ۲ لایک و ۲ کامنت