تو همان شرابی
تو همان شرابی
که ننوشیده مستم می کنی
تو همان شعری
که نگاهت پر از آبی هاست
و تنت آمیخته به هزار و یک
شاخه اقاقی
می خواهمت
می خواهمت به اندازه ی
تمام شبهایی
که کنارم نبودی
و در آغوشت گریستم
می خواهمت ،دلیل بی تابی هایم
می خواهمت چون تو
حقیقت، تو جاودانگی،
تو میراث خداوندگان عشقی
مرا به نام بخوان
بهشت کوچک من
غم سنگینم
که ننوشیده مستم می کنی
تو همان شعری
که نگاهت پر از آبی هاست
و تنت آمیخته به هزار و یک
شاخه اقاقی
می خواهمت
می خواهمت به اندازه ی
تمام شبهایی
که کنارم نبودی
و در آغوشت گریستم
می خواهمت ،دلیل بی تابی هایم
می خواهمت چون تو
حقیقت، تو جاودانگی،
تو میراث خداوندگان عشقی
مرا به نام بخوان
بهشت کوچک من
غم سنگینم
۳.۵k
۲۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.