وقتی به زور ازدواج می کنی پارت۱۸
پارت ۱۸
اون اون که من قبلا خونمون دیدمش وکیل پارک هست
چرا هوسوک داره سر وکیل پارک داد می زنه
اون خانمه کی هست پیششون
چی دارن میگن
باداد هوسوک:ا.ت خودش می دونه چیکار کنه
اینا دارن درمورد من حرف می زنن وایسا ببینم چی میگن
یه کم رفتم جلوتر که صداشون رو بهتر بشنوم
وکیل پارک:آروم باشد آقای جانگ خانم کیم خودشون رو باید در جریان بزارم
در این مورد خودشون تصمیم می گیرن
هوسوک که آروم تر شده بور
هوسوک:خودم بهش میگم شما بهتره از اینجا برید
خانومه:هوسوک تو بهتره دیگه اذیتش نکنی
)خانومه همین خواهر هوسوک هست)
خواهر هوسوک:من میرم ولی بهتره که خودت دست به کار بشی
هوسوک سری تکون داد و وکیل پارک بعد از خدا حافظی رفت اون دختره هم پشت سرش از خونه رفت
هوسوک هم داشت از پله ها میومد بالا که من خواستم زود برم
که پام پیچ خورد افتادم وای نه هوسوک
هوسوک همین که آخرین پله رو اومد بالا ا.ت رو که روی زمین دید با عصبانیت می خواست سرش داد بزنه
ولی پاهاش رو دید که دستش روش هست
هوسوک:تو اینجا چیکار می کنی
همین الان بیا توی اتاقم
ا.ت:من ..... نمی ....تونم حرکت .........کنم
.....میشه ......کمکم...... کنی ...
هویوک دست از لج بازی برداشت و ا.ت رو براید استایل بلند کرد و برد داخل اتاق ا.ت رو خوابوند روی تخت
و روش خی.....مه زد
ا.ت که تعجب کرده بودا.ت:چیکار می کنی بلند شو
هوسوک:نمی خوام
ل..باش رو چسبوند به ل...بای ا.ت و همین طور مک می زد و جایش رو می لیسید
ا.ت:تو و.....
اون اون که من قبلا خونمون دیدمش وکیل پارک هست
چرا هوسوک داره سر وکیل پارک داد می زنه
اون خانمه کی هست پیششون
چی دارن میگن
باداد هوسوک:ا.ت خودش می دونه چیکار کنه
اینا دارن درمورد من حرف می زنن وایسا ببینم چی میگن
یه کم رفتم جلوتر که صداشون رو بهتر بشنوم
وکیل پارک:آروم باشد آقای جانگ خانم کیم خودشون رو باید در جریان بزارم
در این مورد خودشون تصمیم می گیرن
هوسوک که آروم تر شده بور
هوسوک:خودم بهش میگم شما بهتره از اینجا برید
خانومه:هوسوک تو بهتره دیگه اذیتش نکنی
)خانومه همین خواهر هوسوک هست)
خواهر هوسوک:من میرم ولی بهتره که خودت دست به کار بشی
هوسوک سری تکون داد و وکیل پارک بعد از خدا حافظی رفت اون دختره هم پشت سرش از خونه رفت
هوسوک هم داشت از پله ها میومد بالا که من خواستم زود برم
که پام پیچ خورد افتادم وای نه هوسوک
هوسوک همین که آخرین پله رو اومد بالا ا.ت رو که روی زمین دید با عصبانیت می خواست سرش داد بزنه
ولی پاهاش رو دید که دستش روش هست
هوسوک:تو اینجا چیکار می کنی
همین الان بیا توی اتاقم
ا.ت:من ..... نمی ....تونم حرکت .........کنم
.....میشه ......کمکم...... کنی ...
هویوک دست از لج بازی برداشت و ا.ت رو براید استایل بلند کرد و برد داخل اتاق ا.ت رو خوابوند روی تخت
و روش خی.....مه زد
ا.ت که تعجب کرده بودا.ت:چیکار می کنی بلند شو
هوسوک:نمی خوام
ل..باش رو چسبوند به ل...بای ا.ت و همین طور مک می زد و جایش رو می لیسید
ا.ت:تو و.....
۳۵.۷k
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.