عاشق یک نگاه
عاشق یک نگاه
ویو کوک:وقتی رفتم بیدارشون کنم با خودم گفتم یکم کرم بریزم رفتم که دیدم است خوابه و تهینگ نشسته کنارش داره گریه میکنه
×هی ته چته چرا گریه میکنی خوبی
(بچه ها بابای ات داره از پشت در حرفتشونو گوش میکنه و با مترجم ترجمه میکنه)
٪کوک ...اتم
×چی شده تعریف کن
٪(قضیه تومور اتو تعریف کرد)
×خوب هنوز که چیزی نشده ولی باید به ما میگفتی چون الان نزدیک بود بترسونمتون
٪(گریه)الان چیکار کنم
×خودتو جمع کن با بریم اتو هم بیدار کن ...لبخند بزن...دِ بزن دیگه
٪(لبخند زد ولی هنوز اشکاش میومد)
×خوب من میرم میگن این غذاشون خیلی خوشمزست بیا بزیم روی جین و کم کنیم
٪باشه(گریه)
ویو کوک:وقتی رفتم بیدارشون کنم با خودم گفتم یکم کرم بریزم رفتم که دیدم است خوابه و تهینگ نشسته کنارش داره گریه میکنه
×هی ته چته چرا گریه میکنی خوبی
(بچه ها بابای ات داره از پشت در حرفتشونو گوش میکنه و با مترجم ترجمه میکنه)
٪کوک ...اتم
×چی شده تعریف کن
٪(قضیه تومور اتو تعریف کرد)
×خوب هنوز که چیزی نشده ولی باید به ما میگفتی چون الان نزدیک بود بترسونمتون
٪(گریه)الان چیکار کنم
×خودتو جمع کن با بریم اتو هم بیدار کن ...لبخند بزن...دِ بزن دیگه
٪(لبخند زد ولی هنوز اشکاش میومد)
×خوب من میرم میگن این غذاشون خیلی خوشمزست بیا بزیم روی جین و کم کنیم
٪باشه(گریه)
۲.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.