•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۲۷)
چشاش پر از خون بود
بغضش ترکید و بلند گریه میکرد اون تهیونگ قوی و جدی به یه تهیونگ عاشق تبدیل شده بود سرش و روی فرمون میکوبوند بعد از چند مین سرشو به پشتی صندلی تکیه داد و زمزمه وار گفت : میشه اونو انقد دوسش نداشته باشی
میشه فراموشش کنی
میشه مثل حرفات اولویت زندگیت خودم باشم قول میدم دیگه بی توجهی نکنم....
ویو ۴ سال پیش ، یکسال بعد از جدایی تهیونگ و ا.ت
تهیونگ : ا.تتتتت ا.تتتت ( داد )
ا.ت : از پشت جلوی چشمای تهیونگ و گرفت
تهیونگ : لبخندی زد و گفت : اووو یعنی کی میتونه باشه؟؟؟ دست دختر و از روی چشماش برداشت و به سمتش چرخید و دستاش و گرفت
ا.ت : یکی اینجااا منو صدا کرد ؟؟
تهیونگ : فکر کنم ... مگه لیدی زیبایی مثل شما اینطرفا هست؟؟؟.
ا.ت : لیدی؟؟ بزار ببینم دور و برش نگاهی انداخت و گفت فکر نکنممم
تهیونگ : بوسه ای کوتاه به لب دختر زد و گفت : در نبود من چیکار میکنی ؟؟
ا.ت : واییی تروخدا تهیونگ تو سفر حواست به خودت باشه نمیخوام آسیب ببینی ...
تهیونگاااا ولی بهم نگفتی ...
که تهیونگ پرید وسط حرفش و گفت : آره اره میدونم بهت نگفتم سفر برای چییی ؟؟ ولی بهت قول میدم که بعدااا بفهمی ولی باید بهم قول بدییی ترکممم نکنی خوب لیدی؟؟؟
ا.ت : باشه باشه برووو از پرواز جا نمونی
.......
ویو به حال ....
پارت (۲۷)
چشاش پر از خون بود
بغضش ترکید و بلند گریه میکرد اون تهیونگ قوی و جدی به یه تهیونگ عاشق تبدیل شده بود سرش و روی فرمون میکوبوند بعد از چند مین سرشو به پشتی صندلی تکیه داد و زمزمه وار گفت : میشه اونو انقد دوسش نداشته باشی
میشه فراموشش کنی
میشه مثل حرفات اولویت زندگیت خودم باشم قول میدم دیگه بی توجهی نکنم....
ویو ۴ سال پیش ، یکسال بعد از جدایی تهیونگ و ا.ت
تهیونگ : ا.تتتتت ا.تتتت ( داد )
ا.ت : از پشت جلوی چشمای تهیونگ و گرفت
تهیونگ : لبخندی زد و گفت : اووو یعنی کی میتونه باشه؟؟؟ دست دختر و از روی چشماش برداشت و به سمتش چرخید و دستاش و گرفت
ا.ت : یکی اینجااا منو صدا کرد ؟؟
تهیونگ : فکر کنم ... مگه لیدی زیبایی مثل شما اینطرفا هست؟؟؟.
ا.ت : لیدی؟؟ بزار ببینم دور و برش نگاهی انداخت و گفت فکر نکنممم
تهیونگ : بوسه ای کوتاه به لب دختر زد و گفت : در نبود من چیکار میکنی ؟؟
ا.ت : واییی تروخدا تهیونگ تو سفر حواست به خودت باشه نمیخوام آسیب ببینی ...
تهیونگاااا ولی بهم نگفتی ...
که تهیونگ پرید وسط حرفش و گفت : آره اره میدونم بهت نگفتم سفر برای چییی ؟؟ ولی بهت قول میدم که بعدااا بفهمی ولی باید بهم قول بدییی ترکممم نکنی خوب لیدی؟؟؟
ا.ت : باشه باشه برووو از پرواز جا نمونی
.......
ویو به حال ....
۱.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.