سلام اسم من نام هه جین 22 سالمه بالاخره بعد 2 سال
سلام اسم من نام هه جین 22 سالمه بالاخره بعد 2 سال
تونستم خانوارموراضی کنم بزارن برگردم سؤل برای دنبال کردن علاقم
ساعت 2 شب:
هه جین: ای خدااااا
بالاخره تموم شد کمرم شکست
یهو دیدم ساعت 1 شبه شتتتتت یعنی من نزدیک 6 ساعت دارم این خرتوپرتارو جمع میکنم
پس چرا این دختر زنگ نمیزنه
گوشیمو از شارژ کشیدم بیرون و شماره ی می هو روگرفتم
می هو : دختره ای بز حداقل این روز اخر رو می یومد بریم بیرون هی کا دارم نمی تونم بزنم لهش کنم
گوشیمو با سویچ ماشین رو برداشتم زدم بیرون سوار ماشین شدم خواستم حرکت کنم اسم هه جین روی گوشیم نمایان شد
جواب دادم
می هو: چته
هه جین: بیشعور شعور نداری به بزرگتر از خودت احترام بزاری؟
می هو: حالا خوبه یه ماه بیشتر بزرگ نیستی اگه یه سال بود خو می گفتی بیا خونمون کلفتی کن
هه جین :بیا پایین بچه سرمون درد گرفت
می هو :اوکی
هه جین :کجایی
می هو: نزدیک خونتونم بیا بیرون
هه جین: اوکی
هه جین:
سریع زیپ ساکمو بستم کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون
چون نمیخواستم موقع رفت بقیرو بیدار کنم سر شب خدافظی کردم
دم دو خونه منتظر می هم بودم
بعد 5 مین رسید
سریع کیفمو گذاشتم صندق عقب
نشستم تو ماشین بعد
ساعت نزدیک 1نیم بود بعد 15 مین رسیدیم فرودگاه به می هم گفتم : شانس اوردی سر وقت رسیدم اگه دیر میرسیدم همین جا داره میزدم
می هو: باشه بابا خوب دیگه کاری نداری میخوام برم خوابم میاد
هه جین :نه برو خدافظ
می هم قرار بود یه مدت بره پیش هه جین سؤل زندگی کنه ولی دیر تر میره
سوار هواپیما شدم تا سول 4 ساعت راه بود منم این 4 ساعتو خوابیدم
بلخره بعد 15 سال برگشتم کره بعد مرگ مامان بزرگ از سؤل رفتیم بوسان
سریع رفتم به سمت هتلی که بزرگ کرده بودم از مغازه نزدیک هتل چند تا ابجو گرفتم رفتم داخل هتل و کلید اتاقمو تحویل گرفتم
وسایلمو گذاشتم یه گوشه بعد خودمو انداختم رو تخت
بعد 10 مین بلند شدم رفتم لب تابلو برداشتم توی سایت ها دنبال خونه بودم یه خونه خوب پیدا کردم قیمتش هم مناسب بو
قرار شد ساعت 8 صبح برم از نزدیک ببینمش اگه خوبه بخرمش
چون خسته بودم بازم خوابیدم تا ساعت 8
تونستم خانوارموراضی کنم بزارن برگردم سؤل برای دنبال کردن علاقم
ساعت 2 شب:
هه جین: ای خدااااا
بالاخره تموم شد کمرم شکست
یهو دیدم ساعت 1 شبه شتتتتت یعنی من نزدیک 6 ساعت دارم این خرتوپرتارو جمع میکنم
پس چرا این دختر زنگ نمیزنه
گوشیمو از شارژ کشیدم بیرون و شماره ی می هو روگرفتم
می هو : دختره ای بز حداقل این روز اخر رو می یومد بریم بیرون هی کا دارم نمی تونم بزنم لهش کنم
گوشیمو با سویچ ماشین رو برداشتم زدم بیرون سوار ماشین شدم خواستم حرکت کنم اسم هه جین روی گوشیم نمایان شد
جواب دادم
می هو: چته
هه جین: بیشعور شعور نداری به بزرگتر از خودت احترام بزاری؟
می هو: حالا خوبه یه ماه بیشتر بزرگ نیستی اگه یه سال بود خو می گفتی بیا خونمون کلفتی کن
هه جین :بیا پایین بچه سرمون درد گرفت
می هو :اوکی
هه جین :کجایی
می هو: نزدیک خونتونم بیا بیرون
هه جین: اوکی
هه جین:
سریع زیپ ساکمو بستم کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون
چون نمیخواستم موقع رفت بقیرو بیدار کنم سر شب خدافظی کردم
دم دو خونه منتظر می هم بودم
بعد 5 مین رسید
سریع کیفمو گذاشتم صندق عقب
نشستم تو ماشین بعد
ساعت نزدیک 1نیم بود بعد 15 مین رسیدیم فرودگاه به می هم گفتم : شانس اوردی سر وقت رسیدم اگه دیر میرسیدم همین جا داره میزدم
می هو: باشه بابا خوب دیگه کاری نداری میخوام برم خوابم میاد
هه جین :نه برو خدافظ
می هم قرار بود یه مدت بره پیش هه جین سؤل زندگی کنه ولی دیر تر میره
سوار هواپیما شدم تا سول 4 ساعت راه بود منم این 4 ساعتو خوابیدم
بلخره بعد 15 سال برگشتم کره بعد مرگ مامان بزرگ از سؤل رفتیم بوسان
سریع رفتم به سمت هتلی که بزرگ کرده بودم از مغازه نزدیک هتل چند تا ابجو گرفتم رفتم داخل هتل و کلید اتاقمو تحویل گرفتم
وسایلمو گذاشتم یه گوشه بعد خودمو انداختم رو تخت
بعد 10 مین بلند شدم رفتم لب تابلو برداشتم توی سایت ها دنبال خونه بودم یه خونه خوب پیدا کردم قیمتش هم مناسب بو
قرار شد ساعت 8 صبح برم از نزدیک ببینمش اگه خوبه بخرمش
چون خسته بودم بازم خوابیدم تا ساعت 8
۳۳.۷k
۳۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.