🩶🐈⬛بدبختیاز من شروع شد🩶🐈⬛
جوهیونگ:مجبوری بری هیونگ
سعوجون :خب اجی کوچولو زود برمیگردم تا اون موقع به خودت برس
مامان:خب دیگه برو خوش بگذره سه اوجون
سه او:ممنونم خدافظ (بغل کردن جوهیونگ)
جوهی ویو
وایی الان داداشم رفت پس من چطور با این مامان بابا زندگیکنم اخه
مامان:زود باشششش امقدر فکر نکن باز میخوای از بابات کتک بخوری برو زود اماده شو که مدرسه دیر شد
جوهی:چشم اوما الان میرم
رفتم بالا یونیفرمم رو پوشیدم کولمو انداختم پشتم رفتم مدرسه من باید خیلی خوب درس میخوندم ولی خوب یه پسر هست تو مدرسمون اسمش یونگیه اون از من همیشه برتره اون رتبهی اول میشه و من رتبه دومو این باعث میشه بابا منو کتک بزنه خوب رسیدیم
سوجون:به به دیدیمتون خانم هان(میاد جلو)
وایییی باز من گیر این افتادم داشت میومد جلوم منم میرفتم عقب که با یه چیزی برخورد کردم
برگشتم دیدم همون ایدل معروفه یونگی خر خون کلاسمون وایییی من چرا به این خوردم اخه داشتیم همین طوری به هم نگا میکردیم که سوجین گفت.
ادامه. دارد......
پارت بعد رو هم میزارممممم
سعوجون :خب اجی کوچولو زود برمیگردم تا اون موقع به خودت برس
مامان:خب دیگه برو خوش بگذره سه اوجون
سه او:ممنونم خدافظ (بغل کردن جوهیونگ)
جوهی ویو
وایی الان داداشم رفت پس من چطور با این مامان بابا زندگیکنم اخه
مامان:زود باشششش امقدر فکر نکن باز میخوای از بابات کتک بخوری برو زود اماده شو که مدرسه دیر شد
جوهی:چشم اوما الان میرم
رفتم بالا یونیفرمم رو پوشیدم کولمو انداختم پشتم رفتم مدرسه من باید خیلی خوب درس میخوندم ولی خوب یه پسر هست تو مدرسمون اسمش یونگیه اون از من همیشه برتره اون رتبهی اول میشه و من رتبه دومو این باعث میشه بابا منو کتک بزنه خوب رسیدیم
سوجون:به به دیدیمتون خانم هان(میاد جلو)
وایییی باز من گیر این افتادم داشت میومد جلوم منم میرفتم عقب که با یه چیزی برخورد کردم
برگشتم دیدم همون ایدل معروفه یونگی خر خون کلاسمون وایییی من چرا به این خوردم اخه داشتیم همین طوری به هم نگا میکردیم که سوجین گفت.
ادامه. دارد......
پارت بعد رو هم میزارممممم
۲.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.