mafia love
mafia love
Part20
ویوی چیهوپ
از بار که برگشتیم در خونه رو جیمین باز کرد و. رفتیم داخل برام تعجب بود چرا کوک تو نشیمن نبود صداش زدم ولی جواب ندارد به جیمین گفتم که میرم صداش میزنم تو هم برو غذا ها رو روی میز بزار میایم رفتم بالا که صداش بزنم
ویوی تهیونگ
بعد از اینکه کوک از پیشم رفت رو کاناپه دراز کشیدم حدود نیم ساعت میشود دراز کشیده بودم ولی نخوابیدم که احساس کردم یکی داره بهم نگاه میکنه چشمام رو باز کردم کوک تقریبا رو خم شوده بود جوری بود که صورتش میلیمتری صورت من بود طاقت نیاوردم بازوش رو گفتم کشیدم سمت خودم بعد جاش رو با خودم عوض کردم و روش خیمه زدم برای چند ثانیه تو چشماش خ
یره شودم میخواست پاشه که نذاشتم خیره تو چشماش بودم که لبام رو گذاشتم رو لباش و مک زدم دیدم میخواد بوسم رو جواب بده بهش اجازه ندادن و دستش رو گرفتم و گذاشتم بالایی سرش و لباش رو مک میدم لباش خیلی خوش طعم بود مزیی توت فرنگی میداد که یهو صدایی در خونه اومد اصلا حال نداشتم ازش جدا شم پس برام مهم نبود اون بالاخره امگایی من بود و منم آلفاش بودم پس هیچ کس حق نداشت دخالتی تو رابطه منو امگام بکنه ولی کوک از زیرم پاشو و دستم رو کشید برد تو اتاقش و در رو بست انگار نمی خواست کسی ببینه که من دارم اون رو میبوسم خو مگه چی بود بالاخره من جفتش بودم همون طور که رو تختش نشسته بودم گفتم
تهیونگ:خب حالا چرا مثل من رو آوردی تو اتاقت
جونگ کوک:آخه.......آخه هیونگام اومدن
تهیونگ:خو که چی
جونگ کوک:خو نمیخواستم منو اونجوری ببینن آخه خجالت کشیدم (خجالت)
تهیونگ: این که خجالت ندارم تو امگایی منی
جونگ کوک: حالا تو چه طوری میخوایی از اینجا بری
تهیونگ:من
جونگ کوک:اره تو
تهیونگ:من قرار نیست امشب برم خونه قرار پشت بمونم
جونگ کوک:چی(خجالت)
همون طور که روی تخت نشسته بودم دستش رو گشیدم نشوندمش روی پای خودم جوری که صورتش رو به روی صورت من بود و توی چشماش خیره شودم
تهیونگ: کوکی من چرا انقدر جالت میکشه
جونگ کوک:چ...چی گفتی(خجالت)
تهیونگ: اوخی کوکی من دوباره خجالت کشید
جونگ کوک:اله(کیوت و لوس)
تهیونگ:آنقدر خوردنی نباش که میخورمتا
داشتیم با هم حرف میزدیم که یهو در اتاق باز شود و چیهوپ اومد داخل
چیهوپ:..........................
ادامه دارد
Part20
ویوی چیهوپ
از بار که برگشتیم در خونه رو جیمین باز کرد و. رفتیم داخل برام تعجب بود چرا کوک تو نشیمن نبود صداش زدم ولی جواب ندارد به جیمین گفتم که میرم صداش میزنم تو هم برو غذا ها رو روی میز بزار میایم رفتم بالا که صداش بزنم
ویوی تهیونگ
بعد از اینکه کوک از پیشم رفت رو کاناپه دراز کشیدم حدود نیم ساعت میشود دراز کشیده بودم ولی نخوابیدم که احساس کردم یکی داره بهم نگاه میکنه چشمام رو باز کردم کوک تقریبا رو خم شوده بود جوری بود که صورتش میلیمتری صورت من بود طاقت نیاوردم بازوش رو گفتم کشیدم سمت خودم بعد جاش رو با خودم عوض کردم و روش خیمه زدم برای چند ثانیه تو چشماش خ
یره شودم میخواست پاشه که نذاشتم خیره تو چشماش بودم که لبام رو گذاشتم رو لباش و مک زدم دیدم میخواد بوسم رو جواب بده بهش اجازه ندادن و دستش رو گرفتم و گذاشتم بالایی سرش و لباش رو مک میدم لباش خیلی خوش طعم بود مزیی توت فرنگی میداد که یهو صدایی در خونه اومد اصلا حال نداشتم ازش جدا شم پس برام مهم نبود اون بالاخره امگایی من بود و منم آلفاش بودم پس هیچ کس حق نداشت دخالتی تو رابطه منو امگام بکنه ولی کوک از زیرم پاشو و دستم رو کشید برد تو اتاقش و در رو بست انگار نمی خواست کسی ببینه که من دارم اون رو میبوسم خو مگه چی بود بالاخره من جفتش بودم همون طور که رو تختش نشسته بودم گفتم
تهیونگ:خب حالا چرا مثل من رو آوردی تو اتاقت
جونگ کوک:آخه.......آخه هیونگام اومدن
تهیونگ:خو که چی
جونگ کوک:خو نمیخواستم منو اونجوری ببینن آخه خجالت کشیدم (خجالت)
تهیونگ: این که خجالت ندارم تو امگایی منی
جونگ کوک: حالا تو چه طوری میخوایی از اینجا بری
تهیونگ:من
جونگ کوک:اره تو
تهیونگ:من قرار نیست امشب برم خونه قرار پشت بمونم
جونگ کوک:چی(خجالت)
همون طور که روی تخت نشسته بودم دستش رو گشیدم نشوندمش روی پای خودم جوری که صورتش رو به روی صورت من بود و توی چشماش خیره شودم
تهیونگ: کوکی من چرا انقدر جالت میکشه
جونگ کوک:چ...چی گفتی(خجالت)
تهیونگ: اوخی کوکی من دوباره خجالت کشید
جونگ کوک:اله(کیوت و لوس)
تهیونگ:آنقدر خوردنی نباش که میخورمتا
داشتیم با هم حرف میزدیم که یهو در اتاق باز شود و چیهوپ اومد داخل
چیهوپ:..........................
ادامه دارد
۳.۷k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.