فیک تهیونگ(اعذاب عشق)پارت۲
از زبان ا/ت
گفتم: پس به توافق رسیدیم آقای کیم
باهام دست داد با خوشحالی و گفت : ا/ت جان خوشحالم که دوباره قراره باهم زندگی کنیم و اینجا شروع به کار کنی تو مثل دخترمی اگر مشکلی داشتی حتما بهم بگو خب بهتره به تهیونگ هم خبر بدم
اسمش که اومد دلم لرزید بعده ۴ سال
به منشی زنگ زد و گفت به تهیونگ بیاد اتاقش
همش این پا اون پا میکردم که در باز شد با استرس برگشتم سمته در که هیکلش رو تو چهارچوب در دیدم یه کت و شلوار سیاه تنش بود...بدون توجه بهم اومد نشست که آقای کیم گفت : تهیونگ از امشب ا/ت قراره با ما تو عمارت زندگی کنه و از فردا صبح هم به عنوان وکیل شرکتمون اینجا فعالیت میکنه ، تهیونگ بهم نگاه کرد و پوزخندی از سر تمسخر کرد و گفت : خیلی خب پدر اگر حرف دیگه ای ندارید من برم
پدرش سرش رو بالا پایین کرد
تهیونگ یه تمسخری نشونت بدم که نفهمی از کجا خوردی
از اتاق آقای کیم بیرون اومدم که تلفنم زنگ خورد جونگ هیون بود تو دبیرستان با تهیونگ کل کل داشت.
جواب دادم که گفت : سلام خانم وکیل چطوری
با خنده گفتم : خوبم مهندس تو چطوری
گفت : منم هستم کجایی
گفتم : شرکت کیم ، گفت: چی اونجا چیکار داری ؟ گفتم : قراره باهاشون هم خونه بشم
گفت : چی میگی ا/ت خیلی خطرناکه مگه اونا خواهرت رو نکشتن جات اونجا امن نیست
گفتم : جونگ هیون نگران من نباش چیزیم نمیشه حواسم هست راستی به جینا زنگ بزن بیاین برای نهار خونه من منتظرم.
قطع کردم هوففف خودمم میترسم اما باید بفهمم
گفتم: پس به توافق رسیدیم آقای کیم
باهام دست داد با خوشحالی و گفت : ا/ت جان خوشحالم که دوباره قراره باهم زندگی کنیم و اینجا شروع به کار کنی تو مثل دخترمی اگر مشکلی داشتی حتما بهم بگو خب بهتره به تهیونگ هم خبر بدم
اسمش که اومد دلم لرزید بعده ۴ سال
به منشی زنگ زد و گفت به تهیونگ بیاد اتاقش
همش این پا اون پا میکردم که در باز شد با استرس برگشتم سمته در که هیکلش رو تو چهارچوب در دیدم یه کت و شلوار سیاه تنش بود...بدون توجه بهم اومد نشست که آقای کیم گفت : تهیونگ از امشب ا/ت قراره با ما تو عمارت زندگی کنه و از فردا صبح هم به عنوان وکیل شرکتمون اینجا فعالیت میکنه ، تهیونگ بهم نگاه کرد و پوزخندی از سر تمسخر کرد و گفت : خیلی خب پدر اگر حرف دیگه ای ندارید من برم
پدرش سرش رو بالا پایین کرد
تهیونگ یه تمسخری نشونت بدم که نفهمی از کجا خوردی
از اتاق آقای کیم بیرون اومدم که تلفنم زنگ خورد جونگ هیون بود تو دبیرستان با تهیونگ کل کل داشت.
جواب دادم که گفت : سلام خانم وکیل چطوری
با خنده گفتم : خوبم مهندس تو چطوری
گفت : منم هستم کجایی
گفتم : شرکت کیم ، گفت: چی اونجا چیکار داری ؟ گفتم : قراره باهاشون هم خونه بشم
گفت : چی میگی ا/ت خیلی خطرناکه مگه اونا خواهرت رو نکشتن جات اونجا امن نیست
گفتم : جونگ هیون نگران من نباش چیزیم نمیشه حواسم هست راستی به جینا زنگ بزن بیاین برای نهار خونه من منتظرم.
قطع کردم هوففف خودمم میترسم اما باید بفهمم
۱۲۶.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.