سناریو درخاستی ^ ^
وقتی توت فرنگی های تهیونگ رو میخوری
نامی : ا.تت چرا توت فرنگی هاش رو خوردی ¿¿ میگفتی خودم برات بخرمممم (*^ー^)
هوپی : کیوتچممم چراا اینکارو کردییی ¿¿ تهیونگ الان ناراحته و این بدع (ーωー)
جین : ا.تت مگع ورلدواید هندسام چیزی برات کم میزارع کع میری توت فرنگی های تهیونگ رو میخوری ¿¿ (?_?)
جیمین : قشنگمم فقط میتونستی ب موچیت بگی (^-^; همین :/
تهیونگ : بغل کوکیه و ب شدت ناراحته و قیافه غم گینی گرفته .. حرفیم بات نمیزنه و تا چن مدت بات قهرع(^-^)
کوک : اصلا نگات نمیکنع و میگع : ا.تت توع هیونگممو ناراحت کردی (^-^) واقعا کع .. و دست تهیونگ رو میگیرع و میرع تا واسش توت فرنگی بگیرع ♪(´ε`*)
شوگا : ا.ت ازت انتظار نداشتم f(^_^) ..
نامی : ا.تت چرا توت فرنگی هاش رو خوردی ¿¿ میگفتی خودم برات بخرمممم (*^ー^)
هوپی : کیوتچممم چراا اینکارو کردییی ¿¿ تهیونگ الان ناراحته و این بدع (ーωー)
جین : ا.تت مگع ورلدواید هندسام چیزی برات کم میزارع کع میری توت فرنگی های تهیونگ رو میخوری ¿¿ (?_?)
جیمین : قشنگمم فقط میتونستی ب موچیت بگی (^-^; همین :/
تهیونگ : بغل کوکیه و ب شدت ناراحته و قیافه غم گینی گرفته .. حرفیم بات نمیزنه و تا چن مدت بات قهرع(^-^)
کوک : اصلا نگات نمیکنع و میگع : ا.تت توع هیونگممو ناراحت کردی (^-^) واقعا کع .. و دست تهیونگ رو میگیرع و میرع تا واسش توت فرنگی بگیرع ♪(´ε`*)
شوگا : ا.ت ازت انتظار نداشتم f(^_^) ..
۴.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.