روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P6
که یه ماشین لامبورگینی که پشتش چهارتا ماشین سیاه بود وایستادن منم خواستم سوار ماشین بشم که از ماشین پیاده شدن و نزاشتن سوار بشم و از اونجایی که بار دور از شهر بود اسلحمو در آوردم و به همشون شلیک کردم که گلوله ام تموم شد و هنوز ۴ نفر از اونا مونده بودن منم سعی کردم با مهارت های رزمیم به حسابشون برسم و شرو کردم به زدنشون اما از پشت یه سوزشی احساس کردم و نفهمیدم چیشد که
سیاهی مطلق
ویو جونگوک
بعد از اینکه یوری بهم خبر داد که قراره خود شخص روباهه سیاه به معامله با یانگ بره به افرادم گفتم بعد از اینکه از محل قرار اومد بیرون بگیرنش
ا.ت
چشامو باز کردم دیدم همه جا تاریکه سعی کردم چشامو چند بار باز بسته کنم که به تاریکی عادت کنه که یهو در باز شد و دوتا هیکلی تو چهار چوب درنمایان شدن
۲ هیکلی ها:ارباب گفته میخواد ببینتت
ا.ت ویو
یکم که دقت کردم دیدم رو لباسشو مارک مخصوص افراد باند الماس سیاه هستش سعیکردم عادی جلوه بدم
ا.ت: انقد احمقی که نمیدونی با پای بسته من چشکلی میتونم بیام(دست و پاهای ا.ت بستن)
~♤~♤~♤~♤~♤~♤♤~♤~
نظرتونو بگین لطفا
P6
که یه ماشین لامبورگینی که پشتش چهارتا ماشین سیاه بود وایستادن منم خواستم سوار ماشین بشم که از ماشین پیاده شدن و نزاشتن سوار بشم و از اونجایی که بار دور از شهر بود اسلحمو در آوردم و به همشون شلیک کردم که گلوله ام تموم شد و هنوز ۴ نفر از اونا مونده بودن منم سعی کردم با مهارت های رزمیم به حسابشون برسم و شرو کردم به زدنشون اما از پشت یه سوزشی احساس کردم و نفهمیدم چیشد که
سیاهی مطلق
ویو جونگوک
بعد از اینکه یوری بهم خبر داد که قراره خود شخص روباهه سیاه به معامله با یانگ بره به افرادم گفتم بعد از اینکه از محل قرار اومد بیرون بگیرنش
ا.ت
چشامو باز کردم دیدم همه جا تاریکه سعی کردم چشامو چند بار باز بسته کنم که به تاریکی عادت کنه که یهو در باز شد و دوتا هیکلی تو چهار چوب درنمایان شدن
۲ هیکلی ها:ارباب گفته میخواد ببینتت
ا.ت ویو
یکم که دقت کردم دیدم رو لباسشو مارک مخصوص افراد باند الماس سیاه هستش سعیکردم عادی جلوه بدم
ا.ت: انقد احمقی که نمیدونی با پای بسته من چشکلی میتونم بیام(دست و پاهای ا.ت بستن)
~♤~♤~♤~♤~♤~♤♤~♤~
نظرتونو بگین لطفا
۱۱.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.