your my hope:) ♡p1
دو پارتی جیهوپ
ا. ت:ساعت کاری کافه تموم شد هوا خیلی بارونی بود چتر نداشتم بارون بهاری بود لباسم نازک بود ولی خب من عاشق بارونم حتی اگه چتر داشتم بازش نمیکردم وسایلمو جمع کردم و از چان خدافسی کردم (چان پسره)
چان:خدافس ا. ت
ا. ت:رفتم بیرون داشتم به چان فکر میکردم پسر خوبیه ولی به عنوان دوست خیلی سخت عاشق کسی میشم و حس میکنم قلبم متعلق به یه نفر دیگس هوف ول کن
(۳ مین بعد)
ا. ت:کاملا خیس شده بودم موهام لباسام همه چی که خوردم یه به یه نفر دستشو دراز کرد
پسر:ببخشید بلند شو
ا. ت:نه بابا چه حرفیه تغصیر خودم بود پسره خیلی جذاب و خوشگل بود(پسره جیهوپه)
ویو جیهوپ:
جیهوپ:خوردم به یه دختره افتاد و بلند شد تا صورتشو دیدم انگار برق 3000 واتی بهم وصل کردن اون..... اون ا. ت بود محاله بلخره دوباره دیدمش
ا. تتتتتتتتت فدات شم قربونت بشم منو بخشیدی؟
ا. ت:ببخشید چی من اصلا شمارو نمیشناسم کی هستید چرا اینجوری میکنید من دیرمه باید برم ببخشید
جیهوپ:رفت اون واقعا رفت چه اتفاقی افتاد الان کاملا تو شکو هنگ بودم یعنی اون بعد اون اتفاق حافظش پاک شده.....؟ صدای شکست قلبمو دوباره شنیدم به راهم با بُهت و بغض ادامه دادم
ویو ا. ت:
ا. ت:اون پسر کی بود چرا اینجوری میکرد لابد منو اشتباه گرفته هوفف ول کن هیچوقت فکرمو تلف پسرا نمیکنم
رسیدم خونم و خوابیدم
(صبح)
ا. ت:با نور خورشید چشمامو باز کردم و ... (خلاصه سرتونو درد نیارم میره کافه و شروع میکنه به کار کردن)
ا. ت:چان اومد کنارم
چان:انیو کیم ا. ت
ا. ت:😂😂
(بازم اینجارو خلاصه بگم که کلی با چان حرف میزنن و میخندن و ا. ت و چان سفارشارو میبرن)
ا. ت:در کافه بازم باز شد و یه نفر اومد داخل رفتم سر میزش که سفارش بگیرم
سلام اقا... عه همون پسر دیروزیه بود عه سلام شمایین منو یادتونه؟
جیهوپ:تو ذهنش :مگه میشه تورو یادم بره ام بله یادمه
ا. ت:حالا که راهمون به هم خورد امروز هرچی میخواید سفارش بدین مهمون من
جیهوپ:مرسی😇 من یه قهوه و کیک میخورم
ویو جیهوپ:
جیهوپ:هنوزم خیلی مهربون و دل پاکه فقط نگران یه چیزیم نکنه دلشو به کسه دیگه ای داده این پسره کیه کنارش
ا. ت ویو:
ا. ت:چان باز اومد سر به سرم بزاره
چان:کیوچولووو
ا.ت:من کوچولو نیستم اینجورییی صدام نکن با اینکه میدونستم میخواد لجمو در بیاره
چان:چرا هستی (از ا. ت خیلی بلند تره و دستشو عینه بزرگترا که میکشن روی سر بچه ها میکشه و موهای ا. ت رو به هم میریزه)
(نکته:جیهوپ کل این مدت داره نگاه میکنه)
ا.ت هم میپره روی کول چان و چان میگیرتش (فهمیدید چی میگم😂؟ تصورش سخته عکسشو میذارم)
جیهوپ:چرا اینکارارو میکنن مگه گرل فرند و بوی فرندن(داره از عصبانیت دود میده هوا)
رفتم و گفتم :ببخشید قهوه و کیک من چی شد میشه بیای پایین کارت دارم خانم
ا. ت:اهم اهم ببخشید یادم رفت الان میارم برید بشینید الان میام
رفتم و کیک و قهوشو دادم. بله بفرمایید کاری دارید با من؟
جیهوپ:بشین
خلاصه میگم تو یه زمانی معشوقه من بودی ولی ما تو ماشین دعوا کردیم و تصادف کردیم و تو فرار کردی و نه خانوادت نه من میدونستیم کجایی الان دیروز که دیدمت فهمیدم حافظت پاک شده و برا همین تا دیدمت این حرفارو بهت زدم
ا. ت:ببخشید میدونم که شما منو اشتباه گرفتین
جیهوپ:نگرفتم حالا هم بیا با من بریم دکتر تا بفهمم حافظت کی برمیگرده
ا. ت:اقا شما باید برید دکتر نه من حالا هم ولم کنید یه دفه دستمو گرفت و کشوند تو ماشینش و درو قفل کرد تو دیونه ایییی ولم کننننن
جیهوپ:ا.ت باورم کن بهم اعتماد کن قول میدم هیچ بلایی سرت نمیاد
ا. ت:یه هو اروم شدم و دست از کارام برداشتم تصمیم گرفتم بهش اعتماد کنم اخه حرفاش باعث اعتماد و ارامشم میشد
رسیدیم دکتر و رفتیم داخل و اون پسر قضیه ی منو گفت و دکتر در جوابش گفت:حافظشون باید تا الان برمیگشته اگر واقعا انقد ساله گم شدن ولی اگر تا اخر این هفته حافظشون برنگرده دیگه هیچوقت برنمیگرده اینطور که شما میگین ایشون از شما و خانوادشون و دوستانشون جدا شدن برای همین کسیو نداشتن که خاطراتشونو یادشون بندازه برای همین شما از خاطرات قدیمیتون بگین تا بلکه حافظش برگرده
کوک:........
پارت بعدی پارت اخره گفتم یه ذره تنوع شه از جیهوپ گذاشتم
لایک:۱۵
کامنت:۳۰
فالور:۴نفر به فالورا اضافه شه
تا شرطا کامل نشه پارته بعدو نمیزارم
ا. ت:ساعت کاری کافه تموم شد هوا خیلی بارونی بود چتر نداشتم بارون بهاری بود لباسم نازک بود ولی خب من عاشق بارونم حتی اگه چتر داشتم بازش نمیکردم وسایلمو جمع کردم و از چان خدافسی کردم (چان پسره)
چان:خدافس ا. ت
ا. ت:رفتم بیرون داشتم به چان فکر میکردم پسر خوبیه ولی به عنوان دوست خیلی سخت عاشق کسی میشم و حس میکنم قلبم متعلق به یه نفر دیگس هوف ول کن
(۳ مین بعد)
ا. ت:کاملا خیس شده بودم موهام لباسام همه چی که خوردم یه به یه نفر دستشو دراز کرد
پسر:ببخشید بلند شو
ا. ت:نه بابا چه حرفیه تغصیر خودم بود پسره خیلی جذاب و خوشگل بود(پسره جیهوپه)
ویو جیهوپ:
جیهوپ:خوردم به یه دختره افتاد و بلند شد تا صورتشو دیدم انگار برق 3000 واتی بهم وصل کردن اون..... اون ا. ت بود محاله بلخره دوباره دیدمش
ا. تتتتتتتتت فدات شم قربونت بشم منو بخشیدی؟
ا. ت:ببخشید چی من اصلا شمارو نمیشناسم کی هستید چرا اینجوری میکنید من دیرمه باید برم ببخشید
جیهوپ:رفت اون واقعا رفت چه اتفاقی افتاد الان کاملا تو شکو هنگ بودم یعنی اون بعد اون اتفاق حافظش پاک شده.....؟ صدای شکست قلبمو دوباره شنیدم به راهم با بُهت و بغض ادامه دادم
ویو ا. ت:
ا. ت:اون پسر کی بود چرا اینجوری میکرد لابد منو اشتباه گرفته هوفف ول کن هیچوقت فکرمو تلف پسرا نمیکنم
رسیدم خونم و خوابیدم
(صبح)
ا. ت:با نور خورشید چشمامو باز کردم و ... (خلاصه سرتونو درد نیارم میره کافه و شروع میکنه به کار کردن)
ا. ت:چان اومد کنارم
چان:انیو کیم ا. ت
ا. ت:😂😂
(بازم اینجارو خلاصه بگم که کلی با چان حرف میزنن و میخندن و ا. ت و چان سفارشارو میبرن)
ا. ت:در کافه بازم باز شد و یه نفر اومد داخل رفتم سر میزش که سفارش بگیرم
سلام اقا... عه همون پسر دیروزیه بود عه سلام شمایین منو یادتونه؟
جیهوپ:تو ذهنش :مگه میشه تورو یادم بره ام بله یادمه
ا. ت:حالا که راهمون به هم خورد امروز هرچی میخواید سفارش بدین مهمون من
جیهوپ:مرسی😇 من یه قهوه و کیک میخورم
ویو جیهوپ:
جیهوپ:هنوزم خیلی مهربون و دل پاکه فقط نگران یه چیزیم نکنه دلشو به کسه دیگه ای داده این پسره کیه کنارش
ا. ت ویو:
ا. ت:چان باز اومد سر به سرم بزاره
چان:کیوچولووو
ا.ت:من کوچولو نیستم اینجورییی صدام نکن با اینکه میدونستم میخواد لجمو در بیاره
چان:چرا هستی (از ا. ت خیلی بلند تره و دستشو عینه بزرگترا که میکشن روی سر بچه ها میکشه و موهای ا. ت رو به هم میریزه)
(نکته:جیهوپ کل این مدت داره نگاه میکنه)
ا.ت هم میپره روی کول چان و چان میگیرتش (فهمیدید چی میگم😂؟ تصورش سخته عکسشو میذارم)
جیهوپ:چرا اینکارارو میکنن مگه گرل فرند و بوی فرندن(داره از عصبانیت دود میده هوا)
رفتم و گفتم :ببخشید قهوه و کیک من چی شد میشه بیای پایین کارت دارم خانم
ا. ت:اهم اهم ببخشید یادم رفت الان میارم برید بشینید الان میام
رفتم و کیک و قهوشو دادم. بله بفرمایید کاری دارید با من؟
جیهوپ:بشین
خلاصه میگم تو یه زمانی معشوقه من بودی ولی ما تو ماشین دعوا کردیم و تصادف کردیم و تو فرار کردی و نه خانوادت نه من میدونستیم کجایی الان دیروز که دیدمت فهمیدم حافظت پاک شده و برا همین تا دیدمت این حرفارو بهت زدم
ا. ت:ببخشید میدونم که شما منو اشتباه گرفتین
جیهوپ:نگرفتم حالا هم بیا با من بریم دکتر تا بفهمم حافظت کی برمیگرده
ا. ت:اقا شما باید برید دکتر نه من حالا هم ولم کنید یه دفه دستمو گرفت و کشوند تو ماشینش و درو قفل کرد تو دیونه ایییی ولم کننننن
جیهوپ:ا.ت باورم کن بهم اعتماد کن قول میدم هیچ بلایی سرت نمیاد
ا. ت:یه هو اروم شدم و دست از کارام برداشتم تصمیم گرفتم بهش اعتماد کنم اخه حرفاش باعث اعتماد و ارامشم میشد
رسیدیم دکتر و رفتیم داخل و اون پسر قضیه ی منو گفت و دکتر در جوابش گفت:حافظشون باید تا الان برمیگشته اگر واقعا انقد ساله گم شدن ولی اگر تا اخر این هفته حافظشون برنگرده دیگه هیچوقت برنمیگرده اینطور که شما میگین ایشون از شما و خانوادشون و دوستانشون جدا شدن برای همین کسیو نداشتن که خاطراتشونو یادشون بندازه برای همین شما از خاطرات قدیمیتون بگین تا بلکه حافظش برگرده
کوک:........
پارت بعدی پارت اخره گفتم یه ذره تنوع شه از جیهوپ گذاشتم
لایک:۱۵
کامنت:۳۰
فالور:۴نفر به فالورا اضافه شه
تا شرطا کامل نشه پارته بعدو نمیزارم
۵۶.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.