ارباب من پارت ده
ا/ت:پس بیا بخوریمممم
×شب×
A,t
لباسامو در آوردم با سوتین و شرت روی تخت دراز کشیدم که کوک اومد تو
اولین شبی بود که اینجوری میخابیم خجالت کشیدمو پتو رو کشیدم رو بدنم
کوک:خجالت میکشی ؟
ا/ت:آ....آ...آره*خنده*
کوک؛اوممم
A,t
اومد زیر پتو و بدنمو به بدنش چسبوند
ا/ت:نکن
هرچیزی که میگفتم بیشتر تحریکش میکرد
کوک:بیبی...اوم...بدنت..خیلی..خوبه*نگید که باید لحنشو توضیح بدم !*
ا/ت:اما....من خیلی خجالت..
نزاشت حرفم تموم شه و لباشو گذاشت رو لبام
ا/ت:اعوممممم
*بقیشبستگیبهخلاقتتونداره*
دیک*شو واردم کرد.
ا/ت:اومم...آیییی
کوک:اههه..صب.کن...بیبی
*فقد همینجاشو کرم ریختم قبلش خودتون خلاقیت به خرج بدید.
*خدافظتابعدادوزتانم*
×شب×
A,t
لباسامو در آوردم با سوتین و شرت روی تخت دراز کشیدم که کوک اومد تو
اولین شبی بود که اینجوری میخابیم خجالت کشیدمو پتو رو کشیدم رو بدنم
کوک:خجالت میکشی ؟
ا/ت:آ....آ...آره*خنده*
کوک؛اوممم
A,t
اومد زیر پتو و بدنمو به بدنش چسبوند
ا/ت:نکن
هرچیزی که میگفتم بیشتر تحریکش میکرد
کوک:بیبی...اوم...بدنت..خیلی..خوبه*نگید که باید لحنشو توضیح بدم !*
ا/ت:اما....من خیلی خجالت..
نزاشت حرفم تموم شه و لباشو گذاشت رو لبام
ا/ت:اعوممممم
*بقیشبستگیبهخلاقتتونداره*
دیک*شو واردم کرد.
ا/ت:اومم...آیییی
کوک:اههه..صب.کن...بیبی
*فقد همینجاشو کرم ریختم قبلش خودتون خلاقیت به خرج بدید.
*خدافظتابعدادوزتانم*
۷.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.