آخرین بوسه ۶۴
جونگ کوک اومد پیشم
و گفت:
خب ات آماده ای بریم بچه رو سقط کنی؟
مطمئنی دیگه،که میخوای بچه رو سقط کنی؟
ات لبخندی زد و گفت:
بله آقای جئون،مطمئنم
ویو تهیونگ:
داشتم می رفتم خونه که شنیدم جونگ کوک
به ات گفت
آماده ای بریم بچه رو سقط کنیم؟
با خودم گفتم چی! بچه؟
نکنه...
نکنه ات از من باردار بوده؟
و بعد وقتی جواب ات رو شنیدم انگار که روم آب یخی ریخته بودن
تصمیم گرفتم
با ماشینم دنبالشون برم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
و گفت:
خب ات آماده ای بریم بچه رو سقط کنی؟
مطمئنی دیگه،که میخوای بچه رو سقط کنی؟
ات لبخندی زد و گفت:
بله آقای جئون،مطمئنم
ویو تهیونگ:
داشتم می رفتم خونه که شنیدم جونگ کوک
به ات گفت
آماده ای بریم بچه رو سقط کنیم؟
با خودم گفتم چی! بچه؟
نکنه...
نکنه ات از من باردار بوده؟
و بعد وقتی جواب ات رو شنیدم انگار که روم آب یخی ریخته بودن
تصمیم گرفتم
با ماشینم دنبالشون برم
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۹.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.