سرخوش از خاطرۀ وصل نگارم چه کنم
سرخوش از خاطرۀ وصل نگارم چه کنم
طاقتم نیست ولی در پیِ یارم چه کنم
فصلِ پاییزِ مرا دیدی و خندان شده ای
اگر از دوری تو اشک نبارم چه کنم
تو که لب باز كنی ، طعنه به گلها بزنی
بی تو ای نو گُلِ زیبایِ بهارم چه کنم
مستیِ چشم و لبت طعنه به جانم زده است
منِ بیچاره در این شهر خُمارم چه کنم
با نگاهی که دلم را ببری مست شوم
شده عشقت همۀ دار و ندارم چه کنم
برده ای باز مرا تا به لبِ دشتِ جنون
رفته از دل همۀ صبر و قرارم چه کنم
عاشقی راهِ درازی ست به خون خوردن ها
منِ دلخسته اگر دل نسپارم چه کنم
طاقتم نیست ولی در پیِ یارم چه کنم
فصلِ پاییزِ مرا دیدی و خندان شده ای
اگر از دوری تو اشک نبارم چه کنم
تو که لب باز كنی ، طعنه به گلها بزنی
بی تو ای نو گُلِ زیبایِ بهارم چه کنم
مستیِ چشم و لبت طعنه به جانم زده است
منِ بیچاره در این شهر خُمارم چه کنم
با نگاهی که دلم را ببری مست شوم
شده عشقت همۀ دار و ندارم چه کنم
برده ای باز مرا تا به لبِ دشتِ جنون
رفته از دل همۀ صبر و قرارم چه کنم
عاشقی راهِ درازی ست به خون خوردن ها
منِ دلخسته اگر دل نسپارم چه کنم
۱.۹k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.