سینا - عمو ببینید پدربزرگم دو سال قبل از مرگش آلزایمر گرف
سینا - عمو ببینید پدربزرگم دو سال قبل از مرگش آلزایمر گرفته بود.
همیشه تو خواب یا وقتایی که تنها بود اسم پدر و مادرمون رو زیر لب زمزمه میکرد و میگفت اونا رو کشتن یا حتی گاهی وقتا خیلی چیزای عجیب تری می گفت. گاهی وقتا پیش ما میگفت شما هم اگه برید توی جنگل شما رو هم میکشن. بعد از مرگ پدربزرگمون ما به قضیه مرگ خانوادمون مشکوک شدیم. رفتیم پیش مادربزرگمون تا بفهمیم ماجرا چیه...
و منظور پدربزرگمون از اون حرفا چی بوده. وقتی ازش پرسیدم هیچی نمیگفت ولی بعد چند وقت که خیلی اصرار کردیم تنها چیزی که به زبون آورد این بود که نباید از اون ماجرا چیزی بدونیم وگرنه ما هم کشته میشیم. پس حالا ما به یقین رسیدیم اون چیزی که اداره آگاهی تشخیص داده دروغ بوده و خرس به پدر و مادر ما حمله نکرده. عمو ازتون خواهش میکنم که واقعیت رو به ما بگید .
به خدا قسم اگه به ما واقعیت رو نگید ما میریم توی جنگل تا بفهمیم ماجرا چی بوده.
آرمیتا - جوری عمو علی و خاله مریم با صدای بلند گفتن نه که همون سه متر پریدیم هوا از ترس.
همیشه تو خواب یا وقتایی که تنها بود اسم پدر و مادرمون رو زیر لب زمزمه میکرد و میگفت اونا رو کشتن یا حتی گاهی وقتا خیلی چیزای عجیب تری می گفت. گاهی وقتا پیش ما میگفت شما هم اگه برید توی جنگل شما رو هم میکشن. بعد از مرگ پدربزرگمون ما به قضیه مرگ خانوادمون مشکوک شدیم. رفتیم پیش مادربزرگمون تا بفهمیم ماجرا چیه...
و منظور پدربزرگمون از اون حرفا چی بوده. وقتی ازش پرسیدم هیچی نمیگفت ولی بعد چند وقت که خیلی اصرار کردیم تنها چیزی که به زبون آورد این بود که نباید از اون ماجرا چیزی بدونیم وگرنه ما هم کشته میشیم. پس حالا ما به یقین رسیدیم اون چیزی که اداره آگاهی تشخیص داده دروغ بوده و خرس به پدر و مادر ما حمله نکرده. عمو ازتون خواهش میکنم که واقعیت رو به ما بگید .
به خدا قسم اگه به ما واقعیت رو نگید ما میریم توی جنگل تا بفهمیم ماجرا چی بوده.
آرمیتا - جوری عمو علی و خاله مریم با صدای بلند گفتن نه که همون سه متر پریدیم هوا از ترس.
۱.۳k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.