mafia love
mafia love
Part2
که با صورت کیوتی برخوردم قلبم لرزید اون تنها کسی بود که باعث شود بود قلبم اون جوری صدا بده بلند شود به رو خودم نیاوردم که چه اتفاقی داره برام میوفته که یه دفعه صدا دادم
تهیونگ:هعی گوشیم رو پس بده
جونگ کوک:نمی خوام
تهیونگ: بهم پیش بده
که صدایی شوگا رو شنید
شوگا: تهیونگ کوجا رفتی
تهیونگ: اومدم
رو به پسره گفتم
تهیونگ:میام گوشیم رو پس میگیرم
رفتم پیش بقیه
جونگ کوک:عوضی این همه ثروت داری حالا یه گوشی بود حالا از کوجا میخواد من رو پیدا کنی ها
پرش به قبل این اتفاق
ویوی کوک
داشتم تو تاریکی میگفتم که یه طعمه ی خوب پیدا کردم
(جونگ کوک همچین آدمی نیست که به قصد بخواد همچین کاری بکنه مجبور بود چون هیچ خانواد ای نداشته خرج و مخارجش رو تعمین کنه)
بی سر و صدا رفتم طرفش گوشیش رو بر داشتم و فرار کردم افتاد دونبالم که ناخدا گاه پام خورد به سنگی و افتادم خواستم دوباره فرار کنم که دیگه کار از کار گذشته بود لب زد و گفت
تهیونگ:هعی گوشیم رو پس بده
جونگ کوک:نمی خوام
تهیونگ: بهم پیش بده
که صدایی رو شنیدم که بنظر میرسید که داشتن اون رو صدا میزدن
بر گشتم طرف صدا که یکی گفت تهیونگ کوجایی انگار تهیونگ اسمش بود و جواب اون فرد رو دادم گفت اومدم برگشت طرف من وگفت
تهیونگ:میام گوشیم رو پس میگیرم
جونگ کوک:عوضی این همه ثروت داری حالا یه گوشی بود حالا از کوجا میخواد من رو پیدا کنی ها
...
...
...
...
نامجون: کوجا رفتی تهیونگ
تهیونگ:هیچی یه عوضی گوشیم رو گرفت رو فرار کرد من باهاش رفتم که گوشیم رو پس بگیرم ولی فرار کرد
شوگا :باشه بابا اشکال ندارع برات پیداش میکنم
صبح روز بعد
رفتم پایین صبحانه خوردن و شوگا رو دیدم بهش گفتم بعد صبحانن بیاد دفترم و رفتم داخل دفترم که صدای در زدن رو شنیدم شوگا بود
شوگا: چیکار داشتی تهیوتگ
تهیونگ:میخوام یکی رو برم پیدا کنی.............
Part2
که با صورت کیوتی برخوردم قلبم لرزید اون تنها کسی بود که باعث شود بود قلبم اون جوری صدا بده بلند شود به رو خودم نیاوردم که چه اتفاقی داره برام میوفته که یه دفعه صدا دادم
تهیونگ:هعی گوشیم رو پس بده
جونگ کوک:نمی خوام
تهیونگ: بهم پیش بده
که صدایی شوگا رو شنید
شوگا: تهیونگ کوجا رفتی
تهیونگ: اومدم
رو به پسره گفتم
تهیونگ:میام گوشیم رو پس میگیرم
رفتم پیش بقیه
جونگ کوک:عوضی این همه ثروت داری حالا یه گوشی بود حالا از کوجا میخواد من رو پیدا کنی ها
پرش به قبل این اتفاق
ویوی کوک
داشتم تو تاریکی میگفتم که یه طعمه ی خوب پیدا کردم
(جونگ کوک همچین آدمی نیست که به قصد بخواد همچین کاری بکنه مجبور بود چون هیچ خانواد ای نداشته خرج و مخارجش رو تعمین کنه)
بی سر و صدا رفتم طرفش گوشیش رو بر داشتم و فرار کردم افتاد دونبالم که ناخدا گاه پام خورد به سنگی و افتادم خواستم دوباره فرار کنم که دیگه کار از کار گذشته بود لب زد و گفت
تهیونگ:هعی گوشیم رو پس بده
جونگ کوک:نمی خوام
تهیونگ: بهم پیش بده
که صدایی رو شنیدم که بنظر میرسید که داشتن اون رو صدا میزدن
بر گشتم طرف صدا که یکی گفت تهیونگ کوجایی انگار تهیونگ اسمش بود و جواب اون فرد رو دادم گفت اومدم برگشت طرف من وگفت
تهیونگ:میام گوشیم رو پس میگیرم
جونگ کوک:عوضی این همه ثروت داری حالا یه گوشی بود حالا از کوجا میخواد من رو پیدا کنی ها
...
...
...
...
نامجون: کوجا رفتی تهیونگ
تهیونگ:هیچی یه عوضی گوشیم رو گرفت رو فرار کرد من باهاش رفتم که گوشیم رو پس بگیرم ولی فرار کرد
شوگا :باشه بابا اشکال ندارع برات پیداش میکنم
صبح روز بعد
رفتم پایین صبحانه خوردن و شوگا رو دیدم بهش گفتم بعد صبحانن بیاد دفترم و رفتم داخل دفترم که صدای در زدن رو شنیدم شوگا بود
شوگا: چیکار داشتی تهیوتگ
تهیونگ:میخوام یکی رو برم پیدا کنی.............
۳.۲k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.