وقتی بارداری و شوگا دوست نداره پارت2

که یهو ات زد زیر گریه منم رفتم بغلش کردم تا آروم شه
❇ات❇شوگا من مادر بدی هستم حق با تو بود ما نباید بچه دار میشدیم
❇شوگا❇نه ات تو مادر بدی نیستی بعدشم از وقتی نانا به دنیا اومده زندگیمون یه رنگ تازه به خودش گرفته امید تازه ای به زندگی داریم
❇ات❇حق با توعه ولی بازم من مادر خوبی نیستم
❇شوگا❇یادته وقتی اومدی گفتی بچه دوست داری بهت چی گفتم
❇ات❇آره حتی من بخاطر اینکه دوران باردای رو فراموش نکنم همه رو نوشتم
❇شوگا❇واقعا
❇ات❇آره واقعا
❇شوگا❇خوبه نظرت چیه تهیونگ و زنش رو بگیم بیان و اون خاطره رو بخونیم دور هم
❇ات❇خوبه ولی اگه نانا ناراحت بشه
❇نانا❇نی حاحانی میی نیجاچت نمیپم(کیوت نه مامانی من ناراحت نمیشم)
❇شوگا❇هی وروجک مگه نگفتم برو تو اتاقت (جدی)
❇نانا❇چجل خفتی وشی میی چنجیکوم بودم(کیوت مظلوم چرا گفتی ولی من کنجکاو بودم)
❇شوگا❇ات میشه ترجمه کنی ببینم چی گفت(سوالی)
❇ات❇میگه گفتی ولی کنجکاو بودم(خنده)
❇شوگا❇انوقت چرا کنجکاو بودی (جدی)
یهو دیدم نانا اومد دستاشو باز کرد مظلومانه نگاهم کرد
❇شوگا❇چی میخوای(سوالی)
❇نانا❇خجل(با نگاه مظلوم بغل)
❇شوگا❇ات معنی
❇ات❇بغل میخواد یعنی انقد سخت بود بفهمی
❇شوگا❇بیا بغلم نفس بابا ات مشکل من نیست بچت ژاپنی حرف میزنه
❇ات❇باشه من میرم به داداشم زنگ بزنم
نویسنده ویو
ات داستان رفت به تهیونگ زنگ بزنه که





خماری درد بی درمان است😂😉

شرط پارت بعد 12 تا لایک 10 تا کامنت