Trust me! Don't trust her!
Trust me!
Don't trust her!
Part3
(Jung KooK view)
Namjoon:اوکی میریم جلو
ماشینارو بردیم جلوتر و پیاده شدیم اسلحه هامونو برداشتیم و گارد گرفتیم..جیمین ی اسپیکر برداشت..
Jimin: اینجا محاصرس کار غیر منتظره ای نمیتونید بکنید پس بهتره تسلیم بشید
(Y/N view)
داشتم صبحونمو میخوردم که ی صدایی از بیرون اومد
«اینجا محاسرس کار غیر منتظره ای نمیتونید بکنید پس بهتره تسلیم بشید»
Y/N:هعی گاد..چرا این پلیسا انقد کنه ان..کار غیر منتظره؟منظورش چیه,تسلیم؟من و تسلیم آبمون توی ی جو نمیره
«Jimin:اگه تسلیم نشید از راه سخت انجامش میدیم»
Y/N:راه سخت؟یطوری میگه انگار میخواد یکیو هارد بفاک بده
«Jimin:زود تسلیم بشید»
با اعصاب خوردی قاشقو پرت کردم و ظرف کمفلکس رو ریختم..
Y/N:عق کوفتم کردین , این جوجه پلیس داره با دم شیر بازی میکنه...
پاشدم با اعصاب خوردی از اتاق رفتم بیرون..
Jackson:خانم کجا میرین
Y/N: جکسون درو باز کن اول صبحی اعصاب برام نذاشتن برم حالشونو بگیرم
جکسون و چندتا از افرادم رفتن درو باز کردن و قدم برداشتم اومدم بیرون..
(Jung KooK view)
دیگه خسته شدم..
Jung KooK:نامجونا دیگه خسته شدم
Namjoon:جونگکوک چرا اینطوری شدی این که اولین بارت نیست
Jung KooK:میدونستی هیچی نخوردم دارم ضعف میکنم
یهو در باز شد..ی دختر خوشگل اومد بیرون..هیکلش خیلی تو چشم بود..زیباییش به قدری بود که وقتی نور خورشید میخورد بهش و صورتش میدرخشید..باد با موهای حالت داره قهوهایش بازی میکرد..نمیتونستم چشم از روش بردارم..
ولی متوجه نگاه های سنگین افرادمون روش شدم..اعصابم از این بابت خیلی خورد بود..
Y/N:چتونه چرا نمیذارین دو دیقه آسایش داشته باشیم؟
صداش..خیلی آرامش بخش بود..وای خدا دلم براش رفت..
نه جونگ کوک به خودت بیا
Namjoon:ا/ت شما هستید؟
Y/N:ا/ت شما هستید و مرض اول صبحی اعصاب آدمو خورد میکنین بعد میگین ا/ت شما هستید,خب مرضتون چیه وقتی نمیدونی یا مطمئن نیستین میاین خودتون میندازین تو تله
SeokJin:خانم ا/ت میدونی که جرمت خیلی زیاده
Y/N:عه نه بابا ممنون که گفتی
SeokJin:اره؛از کجاش بگم برات؟مافیا,قتل,خلاف,کمک به قاچاقیا..کدومش؟
Y/N:هوم خوبه که میدونین
Y/N:شماها هم جرم بزرگی کردین
Taehyung:ببخشید؟
Y/N:هوم..بیدار کردنم از خواب,زهرمار کردن صبحونم,اعصاب خورد کردنم..میدونین که..واقعا از جونتون سیر شدین؟ولی یکم بخشش میکنم یکیتونو گروگان میگیرم
با این حرفش خیلی ذوق زدم..بهترین موقعیت بود..
Jung KooK:منو به عنوان گروگان بگیر
Y/N:عاوو چه از خود گذشته..ولی خیلی جیگری پس باش
Y/N:جکسووووننننننن
Jackson:بله خانم
Y/N:این آقا خوشتیپه رو ببر داخل
Namjoon:نهههه
Y/N:ببخشید؟چیزی زر فرمودی؟
Namjoon:حق ندارین اونو بگیرین
Y/N:به من چه خودش خواست
Jung KooK:آره هیونگ خودم گفتم پس نیازی نیست نگران بشی
Taehyung:هی پسر تو علقتو از دست دادی؟
Y/N:تایم ایز عاپ بویز
Don't trust her!
Part3
(Jung KooK view)
Namjoon:اوکی میریم جلو
ماشینارو بردیم جلوتر و پیاده شدیم اسلحه هامونو برداشتیم و گارد گرفتیم..جیمین ی اسپیکر برداشت..
Jimin: اینجا محاصرس کار غیر منتظره ای نمیتونید بکنید پس بهتره تسلیم بشید
(Y/N view)
داشتم صبحونمو میخوردم که ی صدایی از بیرون اومد
«اینجا محاسرس کار غیر منتظره ای نمیتونید بکنید پس بهتره تسلیم بشید»
Y/N:هعی گاد..چرا این پلیسا انقد کنه ان..کار غیر منتظره؟منظورش چیه,تسلیم؟من و تسلیم آبمون توی ی جو نمیره
«Jimin:اگه تسلیم نشید از راه سخت انجامش میدیم»
Y/N:راه سخت؟یطوری میگه انگار میخواد یکیو هارد بفاک بده
«Jimin:زود تسلیم بشید»
با اعصاب خوردی قاشقو پرت کردم و ظرف کمفلکس رو ریختم..
Y/N:عق کوفتم کردین , این جوجه پلیس داره با دم شیر بازی میکنه...
پاشدم با اعصاب خوردی از اتاق رفتم بیرون..
Jackson:خانم کجا میرین
Y/N: جکسون درو باز کن اول صبحی اعصاب برام نذاشتن برم حالشونو بگیرم
جکسون و چندتا از افرادم رفتن درو باز کردن و قدم برداشتم اومدم بیرون..
(Jung KooK view)
دیگه خسته شدم..
Jung KooK:نامجونا دیگه خسته شدم
Namjoon:جونگکوک چرا اینطوری شدی این که اولین بارت نیست
Jung KooK:میدونستی هیچی نخوردم دارم ضعف میکنم
یهو در باز شد..ی دختر خوشگل اومد بیرون..هیکلش خیلی تو چشم بود..زیباییش به قدری بود که وقتی نور خورشید میخورد بهش و صورتش میدرخشید..باد با موهای حالت داره قهوهایش بازی میکرد..نمیتونستم چشم از روش بردارم..
ولی متوجه نگاه های سنگین افرادمون روش شدم..اعصابم از این بابت خیلی خورد بود..
Y/N:چتونه چرا نمیذارین دو دیقه آسایش داشته باشیم؟
صداش..خیلی آرامش بخش بود..وای خدا دلم براش رفت..
نه جونگ کوک به خودت بیا
Namjoon:ا/ت شما هستید؟
Y/N:ا/ت شما هستید و مرض اول صبحی اعصاب آدمو خورد میکنین بعد میگین ا/ت شما هستید,خب مرضتون چیه وقتی نمیدونی یا مطمئن نیستین میاین خودتون میندازین تو تله
SeokJin:خانم ا/ت میدونی که جرمت خیلی زیاده
Y/N:عه نه بابا ممنون که گفتی
SeokJin:اره؛از کجاش بگم برات؟مافیا,قتل,خلاف,کمک به قاچاقیا..کدومش؟
Y/N:هوم خوبه که میدونین
Y/N:شماها هم جرم بزرگی کردین
Taehyung:ببخشید؟
Y/N:هوم..بیدار کردنم از خواب,زهرمار کردن صبحونم,اعصاب خورد کردنم..میدونین که..واقعا از جونتون سیر شدین؟ولی یکم بخشش میکنم یکیتونو گروگان میگیرم
با این حرفش خیلی ذوق زدم..بهترین موقعیت بود..
Jung KooK:منو به عنوان گروگان بگیر
Y/N:عاوو چه از خود گذشته..ولی خیلی جیگری پس باش
Y/N:جکسووووننننننن
Jackson:بله خانم
Y/N:این آقا خوشتیپه رو ببر داخل
Namjoon:نهههه
Y/N:ببخشید؟چیزی زر فرمودی؟
Namjoon:حق ندارین اونو بگیرین
Y/N:به من چه خودش خواست
Jung KooK:آره هیونگ خودم گفتم پس نیازی نیست نگران بشی
Taehyung:هی پسر تو علقتو از دست دادی؟
Y/N:تایم ایز عاپ بویز
۳.۴k
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.