my boyfriend is girl
Part.14
ویو لینو
فلیکس حرفای عجیبی میزد، بعد از این حرفش هر سهتامون تا آخر غذا خوردن حرف دیگه ای نزدیم.
پرش زمانی به ۲۰ دقیقه بعد
لینو : برو ظرف غذای دونگی رو بیار، داشت یادم میرفت بهش غذا بدم.
فلیکس : باشه.
فلیکس ظرف غذای کوچولویی رو اورد و به لینو داد.
فلیکس : فکر کنم تو اتاقت خوابیده، من میرم بخوابم.
لینو : باشه.
دونگییی بیا بابایی برات غذا آورده
ویو هانا
بعد از این حرف لینو گربهی نارنجی رنگ کوچولویی آروم اومد و کنار من روی مبل نشست، لینو ظرف غذاش رو پایین مبل گذاشت.
لینو : بیا عزیزم، بیا غذا بخور.
هانا : چقدر نازههه.
لینو : اره ، بچهی خودمه.
اگه خواستی بخوابی میتونی بری تو اتاق من.
هانا : چی؟
لینو : من تو حال میخوابم.
هانا : سردت نمیشه؟
لینو : نگران منی؟
هانا ، خب من قراره تو اتاقت بخوابم و اگه تو جات راحت نباشه ، عذاب وجدان میگیرم.
لینو : نگران من نباش ، من خیلی وقتا رو مبل خوابم میبره.
میتونی رو تختم بخوابی.
هانا : باشه پس منم میرم بخوام
لینو : اوهوم،شبت بخیر.
هانا : شب توهم بخیر (با لبخند)
(عمارت هیون و چانگبین)
ویو چانگبین
ویو لینو
فلیکس حرفای عجیبی میزد، بعد از این حرفش هر سهتامون تا آخر غذا خوردن حرف دیگه ای نزدیم.
پرش زمانی به ۲۰ دقیقه بعد
لینو : برو ظرف غذای دونگی رو بیار، داشت یادم میرفت بهش غذا بدم.
فلیکس : باشه.
فلیکس ظرف غذای کوچولویی رو اورد و به لینو داد.
فلیکس : فکر کنم تو اتاقت خوابیده، من میرم بخوابم.
لینو : باشه.
دونگییی بیا بابایی برات غذا آورده
ویو هانا
بعد از این حرف لینو گربهی نارنجی رنگ کوچولویی آروم اومد و کنار من روی مبل نشست، لینو ظرف غذاش رو پایین مبل گذاشت.
لینو : بیا عزیزم، بیا غذا بخور.
هانا : چقدر نازههه.
لینو : اره ، بچهی خودمه.
اگه خواستی بخوابی میتونی بری تو اتاق من.
هانا : چی؟
لینو : من تو حال میخوابم.
هانا : سردت نمیشه؟
لینو : نگران منی؟
هانا ، خب من قراره تو اتاقت بخوابم و اگه تو جات راحت نباشه ، عذاب وجدان میگیرم.
لینو : نگران من نباش ، من خیلی وقتا رو مبل خوابم میبره.
میتونی رو تختم بخوابی.
هانا : باشه پس منم میرم بخوام
لینو : اوهوم،شبت بخیر.
هانا : شب توهم بخیر (با لبخند)
(عمارت هیون و چانگبین)
ویو چانگبین
۶۳۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.