سناریو وقتی با یکی دعوامون میشه و آسیب میبینیم
*درخواستی*
لورنزو:ساعت هاست دنبالته و عذاب وجدان داره که چرا تنهات گذاشته....میره درمانگاه تا ببینه اونجایی یا نه.. تا اینکه روی یه تخت میبینتت«اوه ا/ت... بیب
میدونی چقدر نگرانت بودم؟ با کی دعوات شده؟ آسیب دیدی؟! اوه! باز کار دست خودت دادی هانی! » بعدش میشینه پایین تختت و دستاتو میبوسه*من برم دعوا😂*
تام:نمیخواد بروز بده ولی خیلی نگرانته از یکی از دوستات میپرسه و میفهمه درمانگاهی پس میره اونجا... «اوه ا/ت! چیکار کردی با خودت؟ » و پوزخندی میزنه و روی صندلی میشینه، پایشو روی اونیکی پاش میندازه و عاشقانه بهت زل میزنه
دراکو:از دوستات میپرسه تا ببینه کجایی چون خیلی نگرانته و نیازمندته.... پس به درمانگاه میره و میبینه روی یکی از تختا خوابیدی« دارلینگ؟ حالت خوبه؟ بهتری؟ با کدوم خری دعوا کردی؟ »و بعد سرتو میبوسه
متیو:بعداز اینکه خوابگاه رو دنبالت گشت با نگرانی سمت درمانگاه حرکت کرد... تورو روی یه تخت دید« بیب! چیکار کردی باز؟ کی رو برم کتک بزنم تا بفهمه با کسی که مال منه نباید دعوا کرد؟ » و آروم گردنتو میبوسه
راضی بودید؟ خوب بود؟ لایک و کامنت فراموش نشهه🤍
لورنزو:ساعت هاست دنبالته و عذاب وجدان داره که چرا تنهات گذاشته....میره درمانگاه تا ببینه اونجایی یا نه.. تا اینکه روی یه تخت میبینتت«اوه ا/ت... بیب
میدونی چقدر نگرانت بودم؟ با کی دعوات شده؟ آسیب دیدی؟! اوه! باز کار دست خودت دادی هانی! » بعدش میشینه پایین تختت و دستاتو میبوسه*من برم دعوا😂*
تام:نمیخواد بروز بده ولی خیلی نگرانته از یکی از دوستات میپرسه و میفهمه درمانگاهی پس میره اونجا... «اوه ا/ت! چیکار کردی با خودت؟ » و پوزخندی میزنه و روی صندلی میشینه، پایشو روی اونیکی پاش میندازه و عاشقانه بهت زل میزنه
دراکو:از دوستات میپرسه تا ببینه کجایی چون خیلی نگرانته و نیازمندته.... پس به درمانگاه میره و میبینه روی یکی از تختا خوابیدی« دارلینگ؟ حالت خوبه؟ بهتری؟ با کدوم خری دعوا کردی؟ »و بعد سرتو میبوسه
متیو:بعداز اینکه خوابگاه رو دنبالت گشت با نگرانی سمت درمانگاه حرکت کرد... تورو روی یه تخت دید« بیب! چیکار کردی باز؟ کی رو برم کتک بزنم تا بفهمه با کسی که مال منه نباید دعوا کرد؟ » و آروم گردنتو میبوسه
راضی بودید؟ خوب بود؟ لایک و کامنت فراموش نشهه🤍
۴.۳k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.