ازدواج اجباری پارت 63و64
در باز شد و جونگکوک اومد بیرون داشت مو هاشو با هو*له خشک می کرد لع*نتی زیادی زیبا و خوشتیپه وقتی تموم شد برگشت سمتم و گفت
جونگکوک: چرا نگاهم میکنی عزیزم سیر نشدی از نگاه کردنم
کلافه نگاهش کردم
ا.ت: چیه نباید نگاهت کنم
خندید و گفت
جونگکوک:چرا که نه عزیزم حالا امروز خیلی زیبا شده بودی
لبخند زدم حالا وقت اینه که یکم همسر عزیزم رو عصبی کنم
ا.ت:همم ممنون و میدونی امروز همه خودشونو خیلی زیبا کرده بودند
جونگکوک:همم
سرگرم گوشیش بو انگار زیاد کار نکرد پس گفتم
ا.ت:جیمینو دیدی مدل موهاشو تغییر داده بود
جونگکوک:بله دیدم
ا.ت:به نظر تو هم خیلی زیبا نبود
یکم وایساد و نگاهم کرد که ادامه دادم
ا.ت: و همینطور تهیونگ واقعا فوق العاده بود با اون کت قهوه ایش
گوشی شو کنار گزاشت و نگام کرد و گفت
جونگکوک:خب دیگه
ا.ت:این دوتا واقعا بلدن چطور لباس بپوشن
جونگکوک:اگه تو میگی حتما اینطوریه چی دیگه
انگار موفق شدم چون از چشماش حسادت میبارید
ا.ت:اوه تو جینو دیدی قبلا هیچوقت اینقد با دقت بهش نگاه نکردم صورت واقع زیبایی داره
جونگکوک: واقعا خب چی درباره موهاش
ا.ت:اون خیلی زیبا ست
بی صدا با چشمای عصبی نگاهم میکرد به زور خودمو نگه داشته بودم که نخندم این دیونه چرا اینقدر غیرتیه
ا.ت:ایا چیز اشتباهی هست
جونگکوک:نه چیزی نیست
تلاش میکردم نخندم
ا.ت:اوه باشه
سرشو تکان داد وبهم نگاه می کرد ادامه دادم
ا.ت:واقعا حرف زدن نامجون دوست دارم خیلی باهوشه مخصوصا وقتی توضیح میده دیدی وقتی با سوسون حرف میزد چطور چشماشو ازش بر نمی داشت
جونگکوک:خب
ا.ت:اون خیلی رومانتیکه گوش دادن به حرف هاشو خیلی دوست دارم
با اخم نگاهم میکرد چشماشو بست و زبو*نشو تو ل*پش فرو می کرد تا خودشو اروم کنه منم بیشتر ادامه دادم
ا.ت: واقعا جیمین خیلی خوش جنبه ست میدونی اون هر وقت که بخواهد میتونه به خندت بندازه راستش همه پسرا ازنظرم فوقالعاده هستن ولی نمیتونم صورت زیبای جین رو از یادم ببرم چطور اینقد زیباست واقعا
با عصبانیت دستشو تو موهاش برد و نگاهم کرد
جونگکوک: توداری برای چه کاری تلاش میکنی میخوای باز خودتو زی*رم تو اینه ببینی
ا.ت: منظورت چیه
جونگکوک:تو در تلاشی که حسادت کنم
ا.ت:چرا ایا تو حسادت میکنی یااا خیلی بی معنیه اونا مثل برادرمن
جونگکوک:....
پارت64 تو کامنت ها کامنت نزارید تابقیه زودببین لطفاً
جونگکوک: چرا نگاهم میکنی عزیزم سیر نشدی از نگاه کردنم
کلافه نگاهش کردم
ا.ت: چیه نباید نگاهت کنم
خندید و گفت
جونگکوک:چرا که نه عزیزم حالا امروز خیلی زیبا شده بودی
لبخند زدم حالا وقت اینه که یکم همسر عزیزم رو عصبی کنم
ا.ت:همم ممنون و میدونی امروز همه خودشونو خیلی زیبا کرده بودند
جونگکوک:همم
سرگرم گوشیش بو انگار زیاد کار نکرد پس گفتم
ا.ت:جیمینو دیدی مدل موهاشو تغییر داده بود
جونگکوک:بله دیدم
ا.ت:به نظر تو هم خیلی زیبا نبود
یکم وایساد و نگاهم کرد که ادامه دادم
ا.ت: و همینطور تهیونگ واقعا فوق العاده بود با اون کت قهوه ایش
گوشی شو کنار گزاشت و نگام کرد و گفت
جونگکوک:خب دیگه
ا.ت:این دوتا واقعا بلدن چطور لباس بپوشن
جونگکوک:اگه تو میگی حتما اینطوریه چی دیگه
انگار موفق شدم چون از چشماش حسادت میبارید
ا.ت:اوه تو جینو دیدی قبلا هیچوقت اینقد با دقت بهش نگاه نکردم صورت واقع زیبایی داره
جونگکوک: واقعا خب چی درباره موهاش
ا.ت:اون خیلی زیبا ست
بی صدا با چشمای عصبی نگاهم میکرد به زور خودمو نگه داشته بودم که نخندم این دیونه چرا اینقدر غیرتیه
ا.ت:ایا چیز اشتباهی هست
جونگکوک:نه چیزی نیست
تلاش میکردم نخندم
ا.ت:اوه باشه
سرشو تکان داد وبهم نگاه می کرد ادامه دادم
ا.ت:واقعا حرف زدن نامجون دوست دارم خیلی باهوشه مخصوصا وقتی توضیح میده دیدی وقتی با سوسون حرف میزد چطور چشماشو ازش بر نمی داشت
جونگکوک:خب
ا.ت:اون خیلی رومانتیکه گوش دادن به حرف هاشو خیلی دوست دارم
با اخم نگاهم میکرد چشماشو بست و زبو*نشو تو ل*پش فرو می کرد تا خودشو اروم کنه منم بیشتر ادامه دادم
ا.ت: واقعا جیمین خیلی خوش جنبه ست میدونی اون هر وقت که بخواهد میتونه به خندت بندازه راستش همه پسرا ازنظرم فوقالعاده هستن ولی نمیتونم صورت زیبای جین رو از یادم ببرم چطور اینقد زیباست واقعا
با عصبانیت دستشو تو موهاش برد و نگاهم کرد
جونگکوک: توداری برای چه کاری تلاش میکنی میخوای باز خودتو زی*رم تو اینه ببینی
ا.ت: منظورت چیه
جونگکوک:تو در تلاشی که حسادت کنم
ا.ت:چرا ایا تو حسادت میکنی یااا خیلی بی معنیه اونا مثل برادرمن
جونگکوک:....
پارت64 تو کامنت ها کامنت نزارید تابقیه زودببین لطفاً
۹۵.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.