My Lucifer 16
My Lucifer
Part:16
____________
:باشه وایسا اینو بردارم اینو گفتم و بستنی رو برداشتم و رفتم جلو تو راه کوک آهنگ گذاشت و..... بلاخره بعد ۳ ساعت رسیدیم منم با دیدن آیو سولی پریدم بغلشون
@: سلام چطوری دلم برات تنگ شده بوووود
#:آیگوو چه کیوت شدیی
+:سلام منم......میسییییی
رفتیم کنار ساحل قدم زدیم وحرف زدیم که که تهیونگ صدامون زد
✓:ا/ت آیو سولی بیاین نهار آمادست
ماهم رفتیم و تهیونگ سره میزه نهار گفت که میخواد یچی بگه هممون هم بادقت گوش کردیم
✓:خب بچها من و آیو باهم در رابطه ایم
&:عه
✓:آره🚶🏻♀️(همه یچی میگن نهار میخورن و شب میشه)
شب شده بود منم حوصلم به صورت سگی سر رفته لود رفتم تو گوشی فیک خوندم(دیه به لطف بنده تو فیک هم فیک میخونن)تا خستم شد یه دفعه در با شتاب باز شد که هرچی خوندم پرید سولی بود
+:سولییی
@:ببخشید بیا پایین شام
+:ایح هنوز این عادتت رو ترک نکردیییییی....او باشه
@:بریییییم
+:رفتیم پایین تو راه سولی گفت رو یونگی کراش داره که پشمام ریختتتتت (دقت کردید من تو این پارت دارم هعی حرفاشون رو آخرش کش میدم؟🚶🏻♀️)گفت که توی اتاق باهم افتادن بعدشم گف که میخواد یکی از دوستای اون موقع مون رو هم دعوت کنه منم باذوق گفتم کیییییی گفت که نمیشه سوپرایزه ولی خیلی خر ذوق میشی اگه ببینیش فقط هم خودمو آیو میدونیم کیه*زبون در آورد*
+:خیلی بدی
@:نه تو خوببییی(دلم میخواد این فیکو زود تر تموم کنم ولی نمیشههههههههههههه)
Part:16
____________
:باشه وایسا اینو بردارم اینو گفتم و بستنی رو برداشتم و رفتم جلو تو راه کوک آهنگ گذاشت و..... بلاخره بعد ۳ ساعت رسیدیم منم با دیدن آیو سولی پریدم بغلشون
@: سلام چطوری دلم برات تنگ شده بوووود
#:آیگوو چه کیوت شدیی
+:سلام منم......میسییییی
رفتیم کنار ساحل قدم زدیم وحرف زدیم که که تهیونگ صدامون زد
✓:ا/ت آیو سولی بیاین نهار آمادست
ماهم رفتیم و تهیونگ سره میزه نهار گفت که میخواد یچی بگه هممون هم بادقت گوش کردیم
✓:خب بچها من و آیو باهم در رابطه ایم
&:عه
✓:آره🚶🏻♀️(همه یچی میگن نهار میخورن و شب میشه)
شب شده بود منم حوصلم به صورت سگی سر رفته لود رفتم تو گوشی فیک خوندم(دیه به لطف بنده تو فیک هم فیک میخونن)تا خستم شد یه دفعه در با شتاب باز شد که هرچی خوندم پرید سولی بود
+:سولییی
@:ببخشید بیا پایین شام
+:ایح هنوز این عادتت رو ترک نکردیییییی....او باشه
@:بریییییم
+:رفتیم پایین تو راه سولی گفت رو یونگی کراش داره که پشمام ریختتتتت (دقت کردید من تو این پارت دارم هعی حرفاشون رو آخرش کش میدم؟🚶🏻♀️)گفت که توی اتاق باهم افتادن بعدشم گف که میخواد یکی از دوستای اون موقع مون رو هم دعوت کنه منم باذوق گفتم کیییییی گفت که نمیشه سوپرایزه ولی خیلی خر ذوق میشی اگه ببینیش فقط هم خودمو آیو میدونیم کیه*زبون در آورد*
+:خیلی بدی
@:نه تو خوببییی(دلم میخواد این فیکو زود تر تموم کنم ولی نمیشههههههههههههه)
۹.۳k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.