علی اکبر که بر زمین افتاد

علی اکبر که بر زمین افتاد
آسمان ، آفتاب را گم کرد

آن چنان زخم روی زخم آمد
که عدو هم حساب را گم کرد

خواست تا خیمه پَر کشد اما
شیر زخمی عُقاب را گم کرد

پدر آمد به یاری اش برود
من بمیرم ، رکاب را گم کرد

پسر بوتراب ، بین تراب
نوه ی بوتراب را گم کرد

جلد قرآن خویش پیدا کرد
برگه های کتاب را گم کرد


#جوانان_بنی_هاشم_بیایید_علی_را_بر_در_خیمه_رسانید
#صلی_الله_علیک_یا_مظلوم_یا_اباعبدالله_الحسین
#محرم

دیدگاه ها (۱)

ام البنین به پیش همه روضه خواند وگفتشرمنده ام رباب پسرم را ح...

امان ازدل زینب...

آقا جان نگاهت ، مهربانیت عجب نمکی داردآدم را نمک گیر میکندمث...

جانم علی اصغر(ع)...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط