رئیس جذاب من
جونگ کوک تا لوسی رو دید رفت نزدیکش و داد زد :
کوک : هی لوسی ا.ت کجاست ؟
لوسی : کوکی به همین راحتی ها که نیست
همون لحظه لوسی یک تبلت بیرون آورد و نشون کوک داد که روی آون ا.ت رو داشتن میزدن و شکنجه میدادن صدای داد های ا.ت جونگ کوک رو عصبانی و ترسیده مرد که ناگهان لوسی لب زد :
لوسی : آخی...عشقت داره زجر میکشه و تو نمیتونی هیچ کاری کنی
کوک : خفه شو... ا.ت رو بده و برو اشغال
لوسی : کوک ... اگر عشقت رو زنده می خوای باید یه کاری برام بکنی
همون موقع بادیگارد های جونگ کوک می خواستن وارد عمل شن که لوسی گفت :
لوسی : کوک به بادیگارد هات بگو اگر نزدیکم بشن ا.ت رو توی اون تنور میکشم ( اشاره به تنوری که داخل اتاق شکنجه هست میکنه )
کوک به بادیگارد ها علامت میده و اونها متوقف میشن کوک بلافاصله می پرسه :
کوک : چیکار... چی کار کنم ها ؟ چیکار کنم تا دست از سر ا.ت برداری ؟
لوسی : مختصر و مفید...باهام ازدواج کن ( زرشک 😑 )
کوک : چی داری میگی ؟
لوسی : اگر نکنی عشقت همینجا جلوتر میسوزه و جیغ میکشه
کوک : اشغال اشغال اشغال
لوسی : تصمیم با خودته البته وقت تا همین الان وقت داری
کوک یکدفعه به بادیگارد ها و تهیونگ علامت میده و همه یکدفعه میریزن داخل اون مکان لوسی که متعجب شده خشک میشه اما سریع به خودش میاد ولی تا سعی میکنه دستور سوزاندن ا.ت داخل تنور بده یکدفعه...
.
.
.
سلام سلام بعد از مدت ها یک پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد و این مدت که نبودیم حتما جبران می کنم اما امتحان ها شروع شده و کمتر میزارم اما بعد از امتحان کلی کلی براتون میزارم فعلا با همینا سر کنید با تشکر که درک می کنید باز هم به خاطر تاخیر عذر می خوام
.
.
بهم بگید فکر می کنید قراره چه اتفاقی بیفته و اگر ایده ای برای پارت های بعد یا فیک های بعد دارید حتما بهم بگید
.
.
و حالا شرط ها :
۵ لایک
۴ کامنت
۴۴ دنبال کننده
بای توت فرنگی ها
کوک : هی لوسی ا.ت کجاست ؟
لوسی : کوکی به همین راحتی ها که نیست
همون لحظه لوسی یک تبلت بیرون آورد و نشون کوک داد که روی آون ا.ت رو داشتن میزدن و شکنجه میدادن صدای داد های ا.ت جونگ کوک رو عصبانی و ترسیده مرد که ناگهان لوسی لب زد :
لوسی : آخی...عشقت داره زجر میکشه و تو نمیتونی هیچ کاری کنی
کوک : خفه شو... ا.ت رو بده و برو اشغال
لوسی : کوک ... اگر عشقت رو زنده می خوای باید یه کاری برام بکنی
همون موقع بادیگارد های جونگ کوک می خواستن وارد عمل شن که لوسی گفت :
لوسی : کوک به بادیگارد هات بگو اگر نزدیکم بشن ا.ت رو توی اون تنور میکشم ( اشاره به تنوری که داخل اتاق شکنجه هست میکنه )
کوک به بادیگارد ها علامت میده و اونها متوقف میشن کوک بلافاصله می پرسه :
کوک : چیکار... چی کار کنم ها ؟ چیکار کنم تا دست از سر ا.ت برداری ؟
لوسی : مختصر و مفید...باهام ازدواج کن ( زرشک 😑 )
کوک : چی داری میگی ؟
لوسی : اگر نکنی عشقت همینجا جلوتر میسوزه و جیغ میکشه
کوک : اشغال اشغال اشغال
لوسی : تصمیم با خودته البته وقت تا همین الان وقت داری
کوک یکدفعه به بادیگارد ها و تهیونگ علامت میده و همه یکدفعه میریزن داخل اون مکان لوسی که متعجب شده خشک میشه اما سریع به خودش میاد ولی تا سعی میکنه دستور سوزاندن ا.ت داخل تنور بده یکدفعه...
.
.
.
سلام سلام بعد از مدت ها یک پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد و این مدت که نبودیم حتما جبران می کنم اما امتحان ها شروع شده و کمتر میزارم اما بعد از امتحان کلی کلی براتون میزارم فعلا با همینا سر کنید با تشکر که درک می کنید باز هم به خاطر تاخیر عذر می خوام
.
.
بهم بگید فکر می کنید قراره چه اتفاقی بیفته و اگر ایده ای برای پارت های بعد یا فیک های بعد دارید حتما بهم بگید
.
.
و حالا شرط ها :
۵ لایک
۴ کامنت
۴۴ دنبال کننده
بای توت فرنگی ها
۲.۱k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.