سناریو
وقتی داری به یه پسر چت میکنی و اونا میبینن
چان
بخاطر خنده های زیر زیرکیت بهت نزدیک شد
و سرش را روی گودی گردنت گذاشت و چشماش رو به گوشیت داد..و از اونجایی که میدونستی بنگ چان از اون پسره
که تو دانشگاه دوست بودین خوشش نمیاد گوشی رو سریع خاموش کردی... که
با اخم کوچیکی نگاهت می کرد و..
_گوشی رو بده من
*بنگ چان اخه...
_کاری نکن که به روز ازت بگیرم
لینو
با اخم و جدیت به لبخند های محوت نگاه
می کرد اومد کنارت و رو مبل دقیقا کنارت نشست با اینکارش به خودت اومدی
و گوشیت رو خاموش کردی میخواستی بلند بشی و مسئله رو بپیچونی که دستت های نحیفت رو کشید به سمت خودش که افتادی رو پاهاش..
*مینهو چیکار میکنی؟
با اخم کوچیکی و محوی نگاهش می کردی که گوشیت رو از دستت دزدید و سریع بلند شد و تو هم با استرس میخواستی گوشی رو
از بگیری که دیگه دیر شده بود و با اون لبخند که تبذیل به اخم بزرگی که بین ابرو هاش قرار گرفت فهمیدی که کارت تمومه..
چانگبین
گوشیت رو با یه بدبدختی ازت گرفت و با روشن کردنش وبا دیدن صفحه دیدن چت تعجب کرد و نگاهش رو بهت داد..
_تو هنوز با این مرتیکه قیافه دستشویی
حرف میزنی؟
*چانگبین بزار بهت توضیح بدممم
_چی رو میخوای توضیح بدی؟
اینکه خط قرمز رو رد کردی؟
هیونجین
دستات رو بالای سرت قفل کرده بود و میخواست بوسه ای روی لبت بزاره که با صدای پیغام گوشیت به خودت اومدی و هیونجین رو پس زدی و با لبخندی رفتی
سمت گوشیت تا پیام پسری که ازش قبلا خوشت میومد رو ببینی ولی با دیدن اون چشمایی که شوخی ندارن ترسیدی و هیونجین به سمتت اومد و گوشیت رو برداشت و با دیدن صفحه چتت با اون پسر..
به سمتت اومد و دستشو روی لب هات گذاشت و با صدای اغوا کننده ای لب زد..
_بیب دوتا خط قرمز رو رد کردی تازه بوسه ای که من تشنش هستم رو ازم دزدیدی! تازه از اون بدتر با یه پسر لاس میزنی
*هیونجین منـ..
_هیس بیب الان ساکت باش..
شاید باید یه تنبیه بزرگ برات انتخاب کنم..!
فلیکس
میاد سمتت و با صدایی دیپش و مردونه اش که توی گوشت میچرخید پوزخندی زد و با دیدن اون چشمای معصومت حتی پوزخندش بزرگ تر هم شد..
_بیب این روزا زیاد داری اون خط لعنتی رو رد میکنی ولی اشکال نداره میتونیم تا صبح ادامش بدیم عجله ای نیست...
سونگمین
لازمه بهت بگم که کلی شیبال سکیا برای پسر بدبخت فرستاد و با توهم سه ماه قهر بود و حرف نمیزد و همش میرید به ذوقت؟ 😔
جیسونگ
تو اشپز خونه بود که با روشن شدن صفحه گوشیت و با دیدن پیام اون پسری که برات فرستاده زد پسره رو بلاک کرد..
_ات مگه بهت نگفتم با این گاو دیگه صحبت نکن؟ بیخیال حتما باید بهت یاداوردی کنم تو مال کی هستی؟
جونگین
_پس با پسر های دیگه لاس میزنی؟!
بیب شب به خوبی بهت نشون میدم که از این غلطا نکنی
چان
بخاطر خنده های زیر زیرکیت بهت نزدیک شد
و سرش را روی گودی گردنت گذاشت و چشماش رو به گوشیت داد..و از اونجایی که میدونستی بنگ چان از اون پسره
که تو دانشگاه دوست بودین خوشش نمیاد گوشی رو سریع خاموش کردی... که
با اخم کوچیکی نگاهت می کرد و..
_گوشی رو بده من
*بنگ چان اخه...
_کاری نکن که به روز ازت بگیرم
لینو
با اخم و جدیت به لبخند های محوت نگاه
می کرد اومد کنارت و رو مبل دقیقا کنارت نشست با اینکارش به خودت اومدی
و گوشیت رو خاموش کردی میخواستی بلند بشی و مسئله رو بپیچونی که دستت های نحیفت رو کشید به سمت خودش که افتادی رو پاهاش..
*مینهو چیکار میکنی؟
با اخم کوچیکی و محوی نگاهش می کردی که گوشیت رو از دستت دزدید و سریع بلند شد و تو هم با استرس میخواستی گوشی رو
از بگیری که دیگه دیر شده بود و با اون لبخند که تبذیل به اخم بزرگی که بین ابرو هاش قرار گرفت فهمیدی که کارت تمومه..
چانگبین
گوشیت رو با یه بدبدختی ازت گرفت و با روشن کردنش وبا دیدن صفحه دیدن چت تعجب کرد و نگاهش رو بهت داد..
_تو هنوز با این مرتیکه قیافه دستشویی
حرف میزنی؟
*چانگبین بزار بهت توضیح بدممم
_چی رو میخوای توضیح بدی؟
اینکه خط قرمز رو رد کردی؟
هیونجین
دستات رو بالای سرت قفل کرده بود و میخواست بوسه ای روی لبت بزاره که با صدای پیغام گوشیت به خودت اومدی و هیونجین رو پس زدی و با لبخندی رفتی
سمت گوشیت تا پیام پسری که ازش قبلا خوشت میومد رو ببینی ولی با دیدن اون چشمایی که شوخی ندارن ترسیدی و هیونجین به سمتت اومد و گوشیت رو برداشت و با دیدن صفحه چتت با اون پسر..
به سمتت اومد و دستشو روی لب هات گذاشت و با صدای اغوا کننده ای لب زد..
_بیب دوتا خط قرمز رو رد کردی تازه بوسه ای که من تشنش هستم رو ازم دزدیدی! تازه از اون بدتر با یه پسر لاس میزنی
*هیونجین منـ..
_هیس بیب الان ساکت باش..
شاید باید یه تنبیه بزرگ برات انتخاب کنم..!
فلیکس
میاد سمتت و با صدایی دیپش و مردونه اش که توی گوشت میچرخید پوزخندی زد و با دیدن اون چشمای معصومت حتی پوزخندش بزرگ تر هم شد..
_بیب این روزا زیاد داری اون خط لعنتی رو رد میکنی ولی اشکال نداره میتونیم تا صبح ادامش بدیم عجله ای نیست...
سونگمین
لازمه بهت بگم که کلی شیبال سکیا برای پسر بدبخت فرستاد و با توهم سه ماه قهر بود و حرف نمیزد و همش میرید به ذوقت؟ 😔
جیسونگ
تو اشپز خونه بود که با روشن شدن صفحه گوشیت و با دیدن پیام اون پسری که برات فرستاده زد پسره رو بلاک کرد..
_ات مگه بهت نگفتم با این گاو دیگه صحبت نکن؟ بیخیال حتما باید بهت یاداوردی کنم تو مال کی هستی؟
جونگین
_پس با پسر های دیگه لاس میزنی؟!
بیب شب به خوبی بهت نشون میدم که از این غلطا نکنی
۲۷.۷k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.