زمستان بود و هوا سرد بود … کلاغی غدا نداشت تا به بچه هایش
زمستان بود و هوا سرد بود … کلاغی غدا نداشت تا به بچه هایش بدهد … گوشت تنش را میکند و به بچه هایش میداد … زمستان تمام شد و کلاغ مــُرد … اما بچه هایش زنده ماندند و گفتند : خوب شد که مــُرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری … این است واقیت تلخ روزگار
#واقعیت تلخ
#روزگار
#واقعیت تلخ
#روزگار
۱.۷k
۱۰ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.