مافیا ی عاشق
مافیا ی عاشق
p30
اخر هفته روز زایمان
ویو ا.ت
داشتم تلویزیون میدیدم که یهو دل درد شدیدی اومد سراغم فهمیدم بچه داره میاد
ا.ت: تهیونگگگگگگ(جیغ)
ته: جانم(نگران)
ا.ت: بچه داره بدنیا میاددد
ته: چیییییییی
ویو ته
سریع رفتیم بیمارستان ا.تو بردن اتاق عمل
روی نیمکت خم شده بودم و منتظر دکترا بودم که یهو دکتر در اتاق عملو باز کرد
ته: دد... دکتر چیشد؟
دکتر: خوشبختانه هم همسرتون سالمن هم بچه
ویو ته
هوففففففف بالاخره خیالم راحت شد
ته: دکتر میشه برم تو؟
دکتر: نه اجازه بدین خودمون میبریم اتاق میتونین اون موقع ببینین
ته: بب.. باشه
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم ته بالا سرم بود و ی بچه بغلم
ته: عشقممممممم
ا.ت: هه دخترمون بدنیا اومد
ته: اسمشو میزارم جولیا
ا.ت: خیلی نازههههه
ته اومد نزدیک ا.ت شد و لباشو گذاشت رو لبای ا.ت ی بوسه طولانی
ویو ا.ت
ی هفته هم بیمارستان بودم
ته هم بعد کاراش میومد پیشم روز اخر داشتم وسایلمو جمع میکردم ته هم جلوی در بیمارستان منتظرم بود وسایلو جمع کردم بچه رو بغلم کردم و. راه افتادم سمت ماشین وارد میشن شدم که یهو...
p30
اخر هفته روز زایمان
ویو ا.ت
داشتم تلویزیون میدیدم که یهو دل درد شدیدی اومد سراغم فهمیدم بچه داره میاد
ا.ت: تهیونگگگگگگ(جیغ)
ته: جانم(نگران)
ا.ت: بچه داره بدنیا میاددد
ته: چیییییییی
ویو ته
سریع رفتیم بیمارستان ا.تو بردن اتاق عمل
روی نیمکت خم شده بودم و منتظر دکترا بودم که یهو دکتر در اتاق عملو باز کرد
ته: دد... دکتر چیشد؟
دکتر: خوشبختانه هم همسرتون سالمن هم بچه
ویو ته
هوففففففف بالاخره خیالم راحت شد
ته: دکتر میشه برم تو؟
دکتر: نه اجازه بدین خودمون میبریم اتاق میتونین اون موقع ببینین
ته: بب.. باشه
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم ته بالا سرم بود و ی بچه بغلم
ته: عشقممممممم
ا.ت: هه دخترمون بدنیا اومد
ته: اسمشو میزارم جولیا
ا.ت: خیلی نازههههه
ته اومد نزدیک ا.ت شد و لباشو گذاشت رو لبای ا.ت ی بوسه طولانی
ویو ا.ت
ی هفته هم بیمارستان بودم
ته هم بعد کاراش میومد پیشم روز اخر داشتم وسایلمو جمع میکردم ته هم جلوی در بیمارستان منتظرم بود وسایلو جمع کردم بچه رو بغلم کردم و. راه افتادم سمت ماشین وارد میشن شدم که یهو...
۶.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.