ادامه//
ببینم تو با ارباب چیکار کردی؟ چون وقتی با تو حرف میزنه خیلی مهربون میشه ولی موقع حرف زدن با ما به بدترین شکل ممکن تحقیرمون میکنه و ...
دستی روی شونه ی هارا نشست
-: خب .. ادامه بده
هارا : آقای ..لی
من و خانم لی متعجب به لینو زل زدیم
-: دنبالم بیا .
و به هارا اشاره کرد
+: لینویا ولش کن.
- : کاریش ندارم . برو پیش یونمی
+ : لینوو
-: گفتم برو پیش یونمی شنیدی ؟
با قدم های عصبانی دور شد
*لینو*
در اتاق رو باز کردم ، هارا با استرس وارد اتاق شد
روی صندلیم نشستم و گفتم : بشین .
دستی روی شونه ی هارا نشست
-: خب .. ادامه بده
هارا : آقای ..لی
من و خانم لی متعجب به لینو زل زدیم
-: دنبالم بیا .
و به هارا اشاره کرد
+: لینویا ولش کن.
- : کاریش ندارم . برو پیش یونمی
+ : لینوو
-: گفتم برو پیش یونمی شنیدی ؟
با قدم های عصبانی دور شد
*لینو*
در اتاق رو باز کردم ، هارا با استرس وارد اتاق شد
روی صندلیم نشستم و گفتم : بشین .
۳.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.