پارت اول
پارت اول
صبح از خواب پاشدم و رفتم سمت آشپز خونه یکم غذا خوردم و دوستم کنیا بهم زنگ زده بود.
کنیا: ا.ت میای این پارتی که امروز گرفتم؟
ا.ت: نه کنیا ببخشید میدونی که تهیونگ خوشش نمیاد.
کنیا: ا.ت بیا دیگه یه جور راضیش کن باهم بیاین.
ا.ت: آخه تهیونگ حتی نمیزاره با تو بیام بیرون چه برسه به پارتی و بار.
کنیا: حالا بعش و ببین چیمیشه آدرس رو برات میفرستم.
ا.ت: باشه فعلا برم بهش بگم.
تا پارت بعدی منتظر باشین👋🏻☺️🫶🏻
صبح از خواب پاشدم و رفتم سمت آشپز خونه یکم غذا خوردم و دوستم کنیا بهم زنگ زده بود.
کنیا: ا.ت میای این پارتی که امروز گرفتم؟
ا.ت: نه کنیا ببخشید میدونی که تهیونگ خوشش نمیاد.
کنیا: ا.ت بیا دیگه یه جور راضیش کن باهم بیاین.
ا.ت: آخه تهیونگ حتی نمیزاره با تو بیام بیرون چه برسه به پارتی و بار.
کنیا: حالا بعش و ببین چیمیشه آدرس رو برات میفرستم.
ا.ت: باشه فعلا برم بهش بگم.
تا پارت بعدی منتظر باشین👋🏻☺️🫶🏻
۵۱۷
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.