part4
کوک
رفتم پیش اقای جو...
جو : هوم تلفنت تموم شد
کوک : احم..مکالمه برا شماست
گوشیو دادم دست اقای جو...
جو : الو؟
جین : سلام اقای جو..بنده کیم سوکجین هستم..مدیر برنامه مدل سیا جیوو
جو :......
جین : الو؟
جو : ب..ب..بله اقای کیم..خوب هستید؟!..خوشحالم که باهاتون حرف میزنم..امر کنید!
جین : برای کار جدید خانم جئون..نیازمندیم با کمپانیتون همکاری داشته باشیم...تا جایی که تحقیق کردم تیم شما بهترین کمپانی رو داره
جو : ا..البته!..البته که میتونین..
جین : پس..چطوره که یه میتینگ ردیف کنیم
جو : چ..چه زمانی؟
جین : عصر امروز ساعت۵ شمارو تو کمپانیتون میبینیم
جو : میبینیم؟ ی..یعنی..
جین : مدل خانم جئون هم هستن..چون دوست داره با شما و اعضا کمپانی اشنا شه..و حتما باید به اطراف نگاهی بندازیم که ببینیم برا عکس برداریش اوکیه.
جو : قبوله..قبوله هر جور راحتین
جین : خیلی ممنون پس من رفع زحمت میکنم
جو : م..مراحمید
اقای جو قطع کرد و گوشیو داد بهم
کوک : چی شد؟
جو : بچه ها...
یدفه محکم کوبید به میز.
جو : همه جارو مرتب کنید بزارید مثل الماس برق بزنه!
+چرااا
جو : ۲ ساعت دیگه قراره شاهد دیدن یه الهه اسمانی باشیم
کوک : ۲ ساعت دیگهههه
×کی میخواد بیاد
جو : کمپانی av میخواد با تیممون قرار داد ببنده...برای عکس برداری مجله جدید سیاجیووووو
همه : عررررررررررررررر
چرا مدیر روانی شده..مگه نونا چقد معروفه که اینم رد داد
کوک : حالا..این سیا جیوو که میگین مگه چقد معروفه؟
÷چقد معروفهههه؟چقد معروفهههه؟اون یه مدل و یه بازیگر معروفیه که هم دخترا هم پسرا براش سر و دست میشکونن..بازدیدای توییت و یوتیوبش میلیون ها بازدید داره من همه مجله هاش و فیلماشو تو نتفلیکس دیدم بعد میگی چقد معروفههه..تازه کمپانی av نود و پنج درصد درامد روزانش رو فقد خرج سیا جیوو میکنن بعد میگی چقد معروفه
اینا چرا بیشتر از من از زندگی نونا خبر دارن 🗿
=ولی موندم چرا تو این سنش حتی دوست پسر هم نداره
+امروز بهترین فرصتمونه که دل الههمونو بدست بیاریم
کوک : اعتماد بنفستونو کاکتوس داشت روزی چند بار موز میداد
÷تو ازش خوشت نمیاد
کوک : زبونتو گاز بگیر احمق..به جا این حرفا اتاقارو مرتب کنید بو عرق گوهتونو میده...
پسرا : سگگگگگ
حولمو بردم رفتم حموم
"لیسا"
اقای جئون...بهم گفت کارم عالی بود..انگار قراره براشون مهمون بیاد که دارن اینجوری زود زود مرتب میکنن
لیسا : امم..کاری هست که بتونم انجامش بدم؟
+عا...میتونی فرشای تمرین رو ببری تو انباری و یه خوش بو کننده بزنی
سری تکون دادم و شروع کردم به لوله کردن فرشا..
توی ۲ ساعت تونستیم همه جارو مرتب کنیم..و پسرا هم یه دوشی گرفتن
که صدای باز شدن در اومد
رفتم پیش اقای جو...
جو : هوم تلفنت تموم شد
کوک : احم..مکالمه برا شماست
گوشیو دادم دست اقای جو...
جو : الو؟
جین : سلام اقای جو..بنده کیم سوکجین هستم..مدیر برنامه مدل سیا جیوو
جو :......
جین : الو؟
جو : ب..ب..بله اقای کیم..خوب هستید؟!..خوشحالم که باهاتون حرف میزنم..امر کنید!
جین : برای کار جدید خانم جئون..نیازمندیم با کمپانیتون همکاری داشته باشیم...تا جایی که تحقیق کردم تیم شما بهترین کمپانی رو داره
جو : ا..البته!..البته که میتونین..
جین : پس..چطوره که یه میتینگ ردیف کنیم
جو : چ..چه زمانی؟
جین : عصر امروز ساعت۵ شمارو تو کمپانیتون میبینیم
جو : میبینیم؟ ی..یعنی..
جین : مدل خانم جئون هم هستن..چون دوست داره با شما و اعضا کمپانی اشنا شه..و حتما باید به اطراف نگاهی بندازیم که ببینیم برا عکس برداریش اوکیه.
جو : قبوله..قبوله هر جور راحتین
جین : خیلی ممنون پس من رفع زحمت میکنم
جو : م..مراحمید
اقای جو قطع کرد و گوشیو داد بهم
کوک : چی شد؟
جو : بچه ها...
یدفه محکم کوبید به میز.
جو : همه جارو مرتب کنید بزارید مثل الماس برق بزنه!
+چرااا
جو : ۲ ساعت دیگه قراره شاهد دیدن یه الهه اسمانی باشیم
کوک : ۲ ساعت دیگهههه
×کی میخواد بیاد
جو : کمپانی av میخواد با تیممون قرار داد ببنده...برای عکس برداری مجله جدید سیاجیووووو
همه : عررررررررررررررر
چرا مدیر روانی شده..مگه نونا چقد معروفه که اینم رد داد
کوک : حالا..این سیا جیوو که میگین مگه چقد معروفه؟
÷چقد معروفهههه؟چقد معروفهههه؟اون یه مدل و یه بازیگر معروفیه که هم دخترا هم پسرا براش سر و دست میشکونن..بازدیدای توییت و یوتیوبش میلیون ها بازدید داره من همه مجله هاش و فیلماشو تو نتفلیکس دیدم بعد میگی چقد معروفههه..تازه کمپانی av نود و پنج درصد درامد روزانش رو فقد خرج سیا جیوو میکنن بعد میگی چقد معروفه
اینا چرا بیشتر از من از زندگی نونا خبر دارن 🗿
=ولی موندم چرا تو این سنش حتی دوست پسر هم نداره
+امروز بهترین فرصتمونه که دل الههمونو بدست بیاریم
کوک : اعتماد بنفستونو کاکتوس داشت روزی چند بار موز میداد
÷تو ازش خوشت نمیاد
کوک : زبونتو گاز بگیر احمق..به جا این حرفا اتاقارو مرتب کنید بو عرق گوهتونو میده...
پسرا : سگگگگگ
حولمو بردم رفتم حموم
"لیسا"
اقای جئون...بهم گفت کارم عالی بود..انگار قراره براشون مهمون بیاد که دارن اینجوری زود زود مرتب میکنن
لیسا : امم..کاری هست که بتونم انجامش بدم؟
+عا...میتونی فرشای تمرین رو ببری تو انباری و یه خوش بو کننده بزنی
سری تکون دادم و شروع کردم به لوله کردن فرشا..
توی ۲ ساعت تونستیم همه جارو مرتب کنیم..و پسرا هم یه دوشی گرفتن
که صدای باز شدن در اومد
۵.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.