در دل شیدای من بزمی بپاست
در دل شیدای من بزمی بپاست
ساقی ی نازک تنی مهمان ماست
چشم مِشکین و تن مُشکین او
قصد جانم کرده و دادن رواست
کامی از می کامی از لبهای وی
عدل ما همسان عدل اولیاست
شهد کام و جام تلخی از شراب
جملگی هر درد و رنجی را شفاست
جام می را پر کنیم و سر کشیم
ضامن حال دگرگونم خداست
عشوه های ساقی و ساغر ببین
اینچنین عیش و طرب ایمان ماست
مدح ساقی وقت می نوشی کنیم
چون خدا مشتاق این ذکر و دعاست
هر که جز این ره گزیدست غافل است
کفر نعمت میکند راهش خطاست
می بخور ساقی در آغوشت بگیر
کین طریق یوسف الحق کیمیاست.
ساقی ی نازک تنی مهمان ماست
چشم مِشکین و تن مُشکین او
قصد جانم کرده و دادن رواست
کامی از می کامی از لبهای وی
عدل ما همسان عدل اولیاست
شهد کام و جام تلخی از شراب
جملگی هر درد و رنجی را شفاست
جام می را پر کنیم و سر کشیم
ضامن حال دگرگونم خداست
عشوه های ساقی و ساغر ببین
اینچنین عیش و طرب ایمان ماست
مدح ساقی وقت می نوشی کنیم
چون خدا مشتاق این ذکر و دعاست
هر که جز این ره گزیدست غافل است
کفر نعمت میکند راهش خطاست
می بخور ساقی در آغوشت بگیر
کین طریق یوسف الحق کیمیاست.
۶۴۶
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.