فیک That's everything to me🤍🧚🏻♀️پارت⁴⁶
میا « کارام رو توی بیمارستان اوکی کردم و رفتم پایین....تهیونگ پایین منتظرم بود.... (!_!) اما وقتی رفتم پایین دیدم هر چی دختره میخواد خودشو بچسبونه بهش.....فکر کنم نباید بیاد اینجا دیگه......سعی کردم با یه سرفه مصلحتی دورشون کنم اما فایده نداشت......بهتره یه کم نقش بازی کنیم......
میا « اوپاااااا اومدی
تهیونگ « وات؟ اوپا؟؟
میا « همون جور که از بین اون قیافه های نتراشیده حسود رد میشدم خودم رو به تهیونگ رسوندم و گفتم « باد ورت نداره چون فاصله اجتماعی رعایت نشده بود گفتم متفرقشون کنم
تهیونگ « بله متوجه شدم....در ماشین رو باز کردم و بهش اشاره کردم بره بشینه
میا « اهم چه کارا....دارم خواب میبینم؟
تهیونگ « ناراحتی در رو ببندم برم
میا « ایششش....سوار ماشین شدم و تهیونگ هم اومد نشست و راه اوفتادیم سمت عمارت....سرم رو به صندلی ماشین تکیه دادم و چشمام رو بستم.....
تهیونگ « مشغول رانندگی بودم که احساس کردم یه ماشین داره تعقیبمون میکنه.....بدون اینکه جلب توجه کنم مسیر رو عوض کردم و بالاخره گممون کرد.....باید این موضوع رو به عمو نامجون بگم......
میا « با باز شدن در ماشین چشمام رو باز کردم و از ماشین پیاده شدم.....باد خنکی می وزید و حس خوبی داشت.....تهیونگ میشه بعد از جلسه بیام بیرون قدم بزنم
تهیونگ « اره اما تنهایی نه
میا « هوفففف.....چشم....رفتیم داخل....همه نشسته بودن...تعظیمی کردیم و نشستیم...ماها کوچولو بود.....
تهیونگ « اومدم بشینم کنار میا که ماها جلوی روم سبز شد....جانم چی شده؟
ماها « توفلنگی مال منه....نمیدمش بهت
تهیونگ « 🤦🏻♀️باشه بابا مال خودت.....میشه بشینم
ماها « آله میتونی بری بشینی
تهیونگ « سپاسگزارم.....
میا « منتظرم کوک و آیو بودیم که در باز شد کوک اومد....پشت سرش یه خرس آبی.....حاجی کی بهت گفته با خودت خرس بیاری؟
آیو « خرس عمته....من کجام شبیه خرسه
میا « عه وا تو اون پشت بودی.....اخه دقیقا اندازه خودت بود....چیزه مثل خودت گوگولی بود
تهیونگ « گند زدی...نمیخواد جمعش کنی
جیهوپ « از قدیم گفتن بچه ی آدم وقتی بزرگ بشه آدم میشه......
کوک « بله دیگه آدم شدیم
جیهوپ « گفتم بچه ادم....شما همچنان آدم نشدید....
آیو « دستتون درد نکنه بابت تعریف....
داهیون « خب.....گفتیم بیاین اینجا تا راجب موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم.....فعالیت گروه نقاب سیاه شروع میشه....و مطمئنان هدفش یکی از شما هاست....چون برای هر چهار نفرتون به پا گذاشتن......از حالا به بعد گوشی هاتون شونود میشه.....رفت و آمدتون کالا تحت کنترله...و حق اینکه تنهایی جایی برین رو ندارین....
نامجون « بقیه اعضای گروه نقاب رو میشه نادیده گرفت...اما جانشین ارباب رو نه
میا « اوپاااااا اومدی
تهیونگ « وات؟ اوپا؟؟
میا « همون جور که از بین اون قیافه های نتراشیده حسود رد میشدم خودم رو به تهیونگ رسوندم و گفتم « باد ورت نداره چون فاصله اجتماعی رعایت نشده بود گفتم متفرقشون کنم
تهیونگ « بله متوجه شدم....در ماشین رو باز کردم و بهش اشاره کردم بره بشینه
میا « اهم چه کارا....دارم خواب میبینم؟
تهیونگ « ناراحتی در رو ببندم برم
میا « ایششش....سوار ماشین شدم و تهیونگ هم اومد نشست و راه اوفتادیم سمت عمارت....سرم رو به صندلی ماشین تکیه دادم و چشمام رو بستم.....
تهیونگ « مشغول رانندگی بودم که احساس کردم یه ماشین داره تعقیبمون میکنه.....بدون اینکه جلب توجه کنم مسیر رو عوض کردم و بالاخره گممون کرد.....باید این موضوع رو به عمو نامجون بگم......
میا « با باز شدن در ماشین چشمام رو باز کردم و از ماشین پیاده شدم.....باد خنکی می وزید و حس خوبی داشت.....تهیونگ میشه بعد از جلسه بیام بیرون قدم بزنم
تهیونگ « اره اما تنهایی نه
میا « هوفففف.....چشم....رفتیم داخل....همه نشسته بودن...تعظیمی کردیم و نشستیم...ماها کوچولو بود.....
تهیونگ « اومدم بشینم کنار میا که ماها جلوی روم سبز شد....جانم چی شده؟
ماها « توفلنگی مال منه....نمیدمش بهت
تهیونگ « 🤦🏻♀️باشه بابا مال خودت.....میشه بشینم
ماها « آله میتونی بری بشینی
تهیونگ « سپاسگزارم.....
میا « منتظرم کوک و آیو بودیم که در باز شد کوک اومد....پشت سرش یه خرس آبی.....حاجی کی بهت گفته با خودت خرس بیاری؟
آیو « خرس عمته....من کجام شبیه خرسه
میا « عه وا تو اون پشت بودی.....اخه دقیقا اندازه خودت بود....چیزه مثل خودت گوگولی بود
تهیونگ « گند زدی...نمیخواد جمعش کنی
جیهوپ « از قدیم گفتن بچه ی آدم وقتی بزرگ بشه آدم میشه......
کوک « بله دیگه آدم شدیم
جیهوپ « گفتم بچه ادم....شما همچنان آدم نشدید....
آیو « دستتون درد نکنه بابت تعریف....
داهیون « خب.....گفتیم بیاین اینجا تا راجب موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم.....فعالیت گروه نقاب سیاه شروع میشه....و مطمئنان هدفش یکی از شما هاست....چون برای هر چهار نفرتون به پا گذاشتن......از حالا به بعد گوشی هاتون شونود میشه.....رفت و آمدتون کالا تحت کنترله...و حق اینکه تنهایی جایی برین رو ندارین....
نامجون « بقیه اعضای گروه نقاب رو میشه نادیده گرفت...اما جانشین ارباب رو نه
۷۱.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.