سناریو درخواستی :)
وقتی موقع خودکشی کردن می بینیشون ❤️🩹
چان:وقتی وارد اتاق کارش میشی متوجه قرص های داخل دستش میشی و با تعجب بهش میگی : داری.. چیکار می کنی؟
اونم در حالی که بغض کرده لبخندی بهت میزنه و میگه: هیچی عزیزم.
لینو:وقتی وارد اتاقی که داخلش رقص طراحی می کنه میشی متوجه تیغ داخل دستش میشی. با ترس میگی: داری چیکار می کنی لینو؟
لینو هم فقط لبخندی غمگین بهت میزنه و میگه: متأسفم چاگیا.
چانگبین:چندین بار چانگبین رو که داخل حموم بود صدا می کنی اما وقتی جوابی نمی شنوی وارد حموم میشی و متوجه رنگ خون داخل حموم میشی. با وحشت به سمت وان میری که جسم بی جون چانگبین رو داخل وان میبینی.
هان:متوجه شده بودی که هان این چند وقته بیش از حد ساکت و آروم شده. هر وقت دلیلشو ازش می پرسیدی با یه لبخند ساختگی بهت میگفت :چیزی نشده. من خوبم.
اما یه روز برای خرید به بیرون رفتی و وقتی برگشتی هان رو صدا کردی اما جوابی نشنیدی. متوجه در بسته اتاق شدی و با سرعت در رو باز کردی که متوجه قرص های روی میز شدی. هان با اومدنت سعی کرد قرص ها رو قایم کنه و با ترس گفت: عزیزم کی اومدی؟
در حالیکه اشک میریختی گفتی:هان چرا بهم نگفتی حالت خوب نیست؟
هیونجین:وقتی صبح صداش می کنی تا بیدار بشه، هیچ حرکتی نمی کنه که تو نگران به سمتش میری و تکونش میدی اما متوجه بدن سردش میشی. بعد از چند دقیقه به آخرین جمله ای که قبل خواب بهت گفت و تو توجه ای نکردی فکر میکنی آخرین جمله ی هیونجین(متاسفم بیب)بود
فلیکس: وارد آشپزخونه میشی که با تیغ داخل دستش مواجح میشی. در حالی که بغض گلوتو چنگ میزنه میگی: چ.. چی کار می کنی؟
فلیکس در حالی که اشک از چشمامش جاری بود گفت:معذرت می خوام
سونگمین: از سرکار برگشته بودی و می دونستی سونگمین خونه هست. به آرومی وارد اتاقش شدی که متوجه شدی داخل دستش چیزی قایم کرده.
گفتی: اون چیه؟
وقتی پاسخی از طرفش نشنیدی با داد و بغض گفتی: گفتم توی دستت چیه؟
سونگمین دست هاشو باز کرد که قرص ها از دستش لغزیدن و روی زمین افتادن.
با دیدن قرص ها با بغض گفتی: می خواستی ترکم کنی سونگمین؟
آی ان: وقتی از حموم برگشتی متوجه شدی آی ان نیست. چندین بار اسمشو فریاد زدی اما نبود.
به بالا پشت بودم خونه رفتی که با دیدن آی ان لبه بالا پشتبوم با ترس فریاد زدی: آی ان! داری چیکار می کنی؟
آی ان در حالی که موهاش با باد جابهجا میشه سرشو که اشک از چشماش جاریه برمیگردونه و میگه: فراموشم نکن عزیزم.
و خودشو به پایین پرتاب میکنه.
چان:وقتی وارد اتاق کارش میشی متوجه قرص های داخل دستش میشی و با تعجب بهش میگی : داری.. چیکار می کنی؟
اونم در حالی که بغض کرده لبخندی بهت میزنه و میگه: هیچی عزیزم.
لینو:وقتی وارد اتاقی که داخلش رقص طراحی می کنه میشی متوجه تیغ داخل دستش میشی. با ترس میگی: داری چیکار می کنی لینو؟
لینو هم فقط لبخندی غمگین بهت میزنه و میگه: متأسفم چاگیا.
چانگبین:چندین بار چانگبین رو که داخل حموم بود صدا می کنی اما وقتی جوابی نمی شنوی وارد حموم میشی و متوجه رنگ خون داخل حموم میشی. با وحشت به سمت وان میری که جسم بی جون چانگبین رو داخل وان میبینی.
هان:متوجه شده بودی که هان این چند وقته بیش از حد ساکت و آروم شده. هر وقت دلیلشو ازش می پرسیدی با یه لبخند ساختگی بهت میگفت :چیزی نشده. من خوبم.
اما یه روز برای خرید به بیرون رفتی و وقتی برگشتی هان رو صدا کردی اما جوابی نشنیدی. متوجه در بسته اتاق شدی و با سرعت در رو باز کردی که متوجه قرص های روی میز شدی. هان با اومدنت سعی کرد قرص ها رو قایم کنه و با ترس گفت: عزیزم کی اومدی؟
در حالیکه اشک میریختی گفتی:هان چرا بهم نگفتی حالت خوب نیست؟
هیونجین:وقتی صبح صداش می کنی تا بیدار بشه، هیچ حرکتی نمی کنه که تو نگران به سمتش میری و تکونش میدی اما متوجه بدن سردش میشی. بعد از چند دقیقه به آخرین جمله ای که قبل خواب بهت گفت و تو توجه ای نکردی فکر میکنی آخرین جمله ی هیونجین(متاسفم بیب)بود
فلیکس: وارد آشپزخونه میشی که با تیغ داخل دستش مواجح میشی. در حالی که بغض گلوتو چنگ میزنه میگی: چ.. چی کار می کنی؟
فلیکس در حالی که اشک از چشمامش جاری بود گفت:معذرت می خوام
سونگمین: از سرکار برگشته بودی و می دونستی سونگمین خونه هست. به آرومی وارد اتاقش شدی که متوجه شدی داخل دستش چیزی قایم کرده.
گفتی: اون چیه؟
وقتی پاسخی از طرفش نشنیدی با داد و بغض گفتی: گفتم توی دستت چیه؟
سونگمین دست هاشو باز کرد که قرص ها از دستش لغزیدن و روی زمین افتادن.
با دیدن قرص ها با بغض گفتی: می خواستی ترکم کنی سونگمین؟
آی ان: وقتی از حموم برگشتی متوجه شدی آی ان نیست. چندین بار اسمشو فریاد زدی اما نبود.
به بالا پشت بودم خونه رفتی که با دیدن آی ان لبه بالا پشتبوم با ترس فریاد زدی: آی ان! داری چیکار می کنی؟
آی ان در حالی که موهاش با باد جابهجا میشه سرشو که اشک از چشماش جاریه برمیگردونه و میگه: فراموشم نکن عزیزم.
و خودشو به پایین پرتاب میکنه.
۲۲.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.