پارت ۱۲
#عشق_حسود_من
ویو 10 مین بعد
+تهیونگ..... چرا همچین کاری میکنی؟.....(خجالت)
_نمیدونم..... چون شاید دوستت دارم.....
+چی.... اما......(خجالت)
_هیجی نگو..... تو مهمونی اگه جوابت بله بود باهام برقص.... 😏
+چی 😳
_خیلی خب...... من میرم به پرستار بگم غذاتو بیاره...... فردا مرخص میشی......
+باشه.....(خجالت)
ویو چند ساعت بعد از خوردن غذا
+تهیونگا..... امشب برو خونه من خودم تنها میخابم اینجا......
_الان بهم گفتی تهیونگا؟......
+اوهوم......(خجالت)
_نه..... من همینجا میمونم......
+ولی کجا میخای بخابی؟......
_رو همین صندلی کنار تو......
+اونجوری دردت میاد......
_نه...... همینجا میخابم...... عوضش برای لینکه تلافیشو در بیارم فرداشب پیش من رو تخت میخوابی...... 😈😏
+چی 😳....(خجالت)
_همونی که شنیدی......حالا هم بکیر بخواب.....
+باشه.....(خجالت)
ویو فردا صبح
+*صبح از خواب بیدار شدم و درستار تهیونگ رو بیرون کرد تا من لباسامو عوض کنم......*
ویو بعد از عوض کردن لباس
+*لباسامو عوض کردم و رفتن بیرون..... دیذم یونا هم هست..... با دیدنش عصبانی شدم ولی به روی خودم نیوردم..... داشت با تهیونگ حرف میزد منم رفتم کنار تهیونگ......*
+تهیونکا لباسمو عوض کردم بریم؟......
☆الان بهش چی گفتی؟.....(عصبانی)
+تهیونگا...... مشکلی داری با این؟......
☆تو حق نداری اونو با این اسم صدا کنی....(عصبانی و داد)(یهو ا. ت رو هول میده و میوفته رو زمین)
_ا. ت 😳..... خوبی؟.....(نگران) (ا. ت رو از زمین بلند میکنه)
☆تهیونگ ولش کن خودش بلند میشه..... لازم نیست به به خدمتکار کمک کنی......
+ولی من خدمتکار اون نیستم.....(عصبانی)
_یونا...... با این کارت خیلی عصبانیم کردی..... بار اخرت باشه اونو هول میدی..... اون خدمتکارم نیست و.......
+دوست دخترشم.....
_😳
☆تو خیلی غل//ط کردی(عصبانی)(میره که ا. ت رو هول بده که تهیونک میاد جلو و نمیزاره....)
_اخرین بارت باشه بهش دست میزنی..... حالا هم برو تا نگهبان هارو خبر نکردم..... (عصبانی)
☆اما......
_نگهبان..... این خانم دارن بیمار هارو هول میدن و کاری میکنه حالشون بد شه.... لطفا پیکیری کنید......
(نگهبان ها میان و یونا رو میبرن)
_حالت خوبه؟.....(نگران)
+اوهوم..... بریم..... راستی زاجب حرفی که زدم..... گفتم که دوست دخترتم معذرت میخام.....
_بیا بریم.....(لبخند)
خب اینم پارت ۱۲ فیکمون
حمایت کنید قشنگام🥹🫀
ویو 10 مین بعد
+تهیونگ..... چرا همچین کاری میکنی؟.....(خجالت)
_نمیدونم..... چون شاید دوستت دارم.....
+چی.... اما......(خجالت)
_هیجی نگو..... تو مهمونی اگه جوابت بله بود باهام برقص.... 😏
+چی 😳
_خیلی خب...... من میرم به پرستار بگم غذاتو بیاره...... فردا مرخص میشی......
+باشه.....(خجالت)
ویو چند ساعت بعد از خوردن غذا
+تهیونگا..... امشب برو خونه من خودم تنها میخابم اینجا......
_الان بهم گفتی تهیونگا؟......
+اوهوم......(خجالت)
_نه..... من همینجا میمونم......
+ولی کجا میخای بخابی؟......
_رو همین صندلی کنار تو......
+اونجوری دردت میاد......
_نه...... همینجا میخابم...... عوضش برای لینکه تلافیشو در بیارم فرداشب پیش من رو تخت میخوابی...... 😈😏
+چی 😳....(خجالت)
_همونی که شنیدی......حالا هم بکیر بخواب.....
+باشه.....(خجالت)
ویو فردا صبح
+*صبح از خواب بیدار شدم و درستار تهیونگ رو بیرون کرد تا من لباسامو عوض کنم......*
ویو بعد از عوض کردن لباس
+*لباسامو عوض کردم و رفتن بیرون..... دیذم یونا هم هست..... با دیدنش عصبانی شدم ولی به روی خودم نیوردم..... داشت با تهیونگ حرف میزد منم رفتم کنار تهیونگ......*
+تهیونکا لباسمو عوض کردم بریم؟......
☆الان بهش چی گفتی؟.....(عصبانی)
+تهیونگا...... مشکلی داری با این؟......
☆تو حق نداری اونو با این اسم صدا کنی....(عصبانی و داد)(یهو ا. ت رو هول میده و میوفته رو زمین)
_ا. ت 😳..... خوبی؟.....(نگران) (ا. ت رو از زمین بلند میکنه)
☆تهیونگ ولش کن خودش بلند میشه..... لازم نیست به به خدمتکار کمک کنی......
+ولی من خدمتکار اون نیستم.....(عصبانی)
_یونا...... با این کارت خیلی عصبانیم کردی..... بار اخرت باشه اونو هول میدی..... اون خدمتکارم نیست و.......
+دوست دخترشم.....
_😳
☆تو خیلی غل//ط کردی(عصبانی)(میره که ا. ت رو هول بده که تهیونک میاد جلو و نمیزاره....)
_اخرین بارت باشه بهش دست میزنی..... حالا هم برو تا نگهبان هارو خبر نکردم..... (عصبانی)
☆اما......
_نگهبان..... این خانم دارن بیمار هارو هول میدن و کاری میکنه حالشون بد شه.... لطفا پیکیری کنید......
(نگهبان ها میان و یونا رو میبرن)
_حالت خوبه؟.....(نگران)
+اوهوم..... بریم..... راستی زاجب حرفی که زدم..... گفتم که دوست دخترتم معذرت میخام.....
_بیا بریم.....(لبخند)
خب اینم پارت ۱۲ فیکمون
حمایت کنید قشنگام🥹🫀
۶۱۵
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.