پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P6
۳ ساعت بعد
چشامو باز کردم که متوجه صدا شدم از بیرون بود(بچه ها همون حیاط عمارت) رفتم پنجره اتاقو باز کردم تا بلکه بفهمم چی به چی
کوک داشت داخل بلندگو میگفت
کوک:خوب میخوام امشب دوست دخترم رو بهتون معرفی کنم بورام
و همه دست زدن
ا.ت ویو
بعد از اینکه کوک گفت دوست دختر دارم خیلیی ناراحت شدم آخه آدم عاقل کی یه روزه عاشق میشه وا اصلا به من چه منم خیلی خوشگلم منم از فردا هرکی بهم پیشنهاد داد قبول میکنم اصلا
رفتم یه لباس که برای تبلیغات از یه برند فرستاده بودن رو پوشیدم و میکاپ مناسب کردم و موهامو حالت دادم و یه چالش گرفتم داخل اتاقم و پست کردم
بعد میخواستم بخوابم اما بخاطر اینکه لباسام خیلی خوب بودن گفتم از فرصت استفاده کنم و برم بیرون به من چه که جونگوک چی گفت من میرم بیرون
و از پله ها اومد پایین و به سمت حیاط رفتم همه داشتن میرقصیدن که دیدم کوک و بورام هم دارن میرقصن ای کاش منم یکی داشتم تو فکر فرو رفته بودم که یه دست جلوم دراز شد به او شخص نگا کردم وای اینم خیلی کراشش
ته:لیدی افتخار میدین
ا.ت:البته
و با اون مرده رفتم برقصم از اونجایی که از بچگی میرفتم کلاس رقص و یه تیکتاکرم رقصم خیلی خوب بود داشتم باهاش میرقصیدم که همه رفتن نشستن و منو اون موندیم نگاه های سنگینی رو روی خودم حس میکروم اما اهمیت ندادم و به کارم ادامه دادم
۱۰ مین بعد
رفیتم نشستیم که گفت
P6
۳ ساعت بعد
چشامو باز کردم که متوجه صدا شدم از بیرون بود(بچه ها همون حیاط عمارت) رفتم پنجره اتاقو باز کردم تا بلکه بفهمم چی به چی
کوک داشت داخل بلندگو میگفت
کوک:خوب میخوام امشب دوست دخترم رو بهتون معرفی کنم بورام
و همه دست زدن
ا.ت ویو
بعد از اینکه کوک گفت دوست دختر دارم خیلیی ناراحت شدم آخه آدم عاقل کی یه روزه عاشق میشه وا اصلا به من چه منم خیلی خوشگلم منم از فردا هرکی بهم پیشنهاد داد قبول میکنم اصلا
رفتم یه لباس که برای تبلیغات از یه برند فرستاده بودن رو پوشیدم و میکاپ مناسب کردم و موهامو حالت دادم و یه چالش گرفتم داخل اتاقم و پست کردم
بعد میخواستم بخوابم اما بخاطر اینکه لباسام خیلی خوب بودن گفتم از فرصت استفاده کنم و برم بیرون به من چه که جونگوک چی گفت من میرم بیرون
و از پله ها اومد پایین و به سمت حیاط رفتم همه داشتن میرقصیدن که دیدم کوک و بورام هم دارن میرقصن ای کاش منم یکی داشتم تو فکر فرو رفته بودم که یه دست جلوم دراز شد به او شخص نگا کردم وای اینم خیلی کراشش
ته:لیدی افتخار میدین
ا.ت:البته
و با اون مرده رفتم برقصم از اونجایی که از بچگی میرفتم کلاس رقص و یه تیکتاکرم رقصم خیلی خوب بود داشتم باهاش میرقصیدم که همه رفتن نشستن و منو اون موندیم نگاه های سنگینی رو روی خودم حس میکروم اما اهمیت ندادم و به کارم ادامه دادم
۱۰ مین بعد
رفیتم نشستیم که گفت
۱۴.۰k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.