THE SPY🖤🌘
THE SPY🖤🌘
PART|1
در و با کلافگی باز کرد و وارد اتاق شد.
پروندهی توی دستشو روی میز انداخت و خودشو روی صندلی پرت کرد.
تازه یک پروندهی قتل و تموم کرده بود و داشت از خستگی غش میکرد ، چشماشو بست و گذاشت یکم به مغزش استراحت بده.
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که تقهای به در خورد،چشم بسته بیا تویی گفت و در باز شد و بکهیون اومد داخل.
بکهیون:آفرین این پرونده رو خیلی سریع تموم کردی همه دارن از تو حرف میزنن.
جیمین:همیشه همینطوری بوده
بکهیون نیشخندی به مغروری جیمین زد و کنارش نشست.
بکهیون:قاتل کی بود؟
جیمین:جانگ هوسوک
بکهیون:چییی؟
جیمین:میدونم انتظار نداشتی برای خودمم عجیبه اون تعداد قتل هاش به ده نفر هم نمیرسه و این نسبت به بقیه اعضای باندشون عجیبه، ولی تا دلت بخواد کارهای خلاف انجام میده همین دیشب بیستا دختر و فرستاده چین.
بکهیون:وات؟ مگه اون پرونده با چان نبود؟
جیمین:چرا انگاری ردشون هم زدن ولی دیر رسیدن
بکهیون:دخترا رو شناسایی کردن؟
جیمین:۱۵ تاشون رو آره ولی ۵ تای دیگر رو مطمئن نیستن خودشونن یا نه چون اونا کسایی بودن که توی دو هفتهی گذشته گم شده بودن و مطمئن نیستن که خودشونن.
بکهیون:آها,راستی نامجون کارت داشت گفت بیام صدات کنم.
جیمین درحالی که چشماش بسته بود گفت
جیمین:چیکار؟(کلافه)
بکهیون: نمیدونم چرا نمیری دفترش؟
جیمین:باشه بزار چند دقیقه استراحت کنم بعد میرم.
بکهیون باشهای گفت اون هم روی صندلی کنار جیمین چشماش رو بست.
اونم به استراحت نیاز داشت دیگه،نه؟
خوشحال میشم نظرات قشنگتون رو دربارهی فیک بدونم🥹🫶🏻
حمایت؟🩵
PART|1
در و با کلافگی باز کرد و وارد اتاق شد.
پروندهی توی دستشو روی میز انداخت و خودشو روی صندلی پرت کرد.
تازه یک پروندهی قتل و تموم کرده بود و داشت از خستگی غش میکرد ، چشماشو بست و گذاشت یکم به مغزش استراحت بده.
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که تقهای به در خورد،چشم بسته بیا تویی گفت و در باز شد و بکهیون اومد داخل.
بکهیون:آفرین این پرونده رو خیلی سریع تموم کردی همه دارن از تو حرف میزنن.
جیمین:همیشه همینطوری بوده
بکهیون نیشخندی به مغروری جیمین زد و کنارش نشست.
بکهیون:قاتل کی بود؟
جیمین:جانگ هوسوک
بکهیون:چییی؟
جیمین:میدونم انتظار نداشتی برای خودمم عجیبه اون تعداد قتل هاش به ده نفر هم نمیرسه و این نسبت به بقیه اعضای باندشون عجیبه، ولی تا دلت بخواد کارهای خلاف انجام میده همین دیشب بیستا دختر و فرستاده چین.
بکهیون:وات؟ مگه اون پرونده با چان نبود؟
جیمین:چرا انگاری ردشون هم زدن ولی دیر رسیدن
بکهیون:دخترا رو شناسایی کردن؟
جیمین:۱۵ تاشون رو آره ولی ۵ تای دیگر رو مطمئن نیستن خودشونن یا نه چون اونا کسایی بودن که توی دو هفتهی گذشته گم شده بودن و مطمئن نیستن که خودشونن.
بکهیون:آها,راستی نامجون کارت داشت گفت بیام صدات کنم.
جیمین درحالی که چشماش بسته بود گفت
جیمین:چیکار؟(کلافه)
بکهیون: نمیدونم چرا نمیری دفترش؟
جیمین:باشه بزار چند دقیقه استراحت کنم بعد میرم.
بکهیون باشهای گفت اون هم روی صندلی کنار جیمین چشماش رو بست.
اونم به استراحت نیاز داشت دیگه،نه؟
خوشحال میشم نظرات قشنگتون رو دربارهی فیک بدونم🥹🫶🏻
حمایت؟🩵
۱.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.