فیک 《 bad boy 》
فیک 《 bad boy 》
P*3*
همینجور داشتم قدم میزدم که سرم به چیز سفتی برخورد کرد و باعث شد بیوفتم زمین
سرم به شدت درد میکرد نمیتونستم درست ببینم
یکم سرم رو تکون دادم و کمکم چشمام رو باز کردم که دیدم یه پسره ژذابببببب جلوم واستاده و داره به من نگاه میکنه
+هویییییسس مردک هواست کجاستت مگه کوری جلوتو نمیبینییی هاااااا (حرف دهنتو بفهم پدصگگ)
که دیدم بدون توجه به من از کنارم رد شد
+یاااااا تو یه معذرت خواهی هم بلد نیستی بکنیییی هاااااا عوضی (با حالت مستی )
که دیدم سر جاش ایستاد ولی برنگشت
از سرجام بلند شدم و از بازوش گرفتم برگردوندم سمت خودم
+هوییی خوشگلههه شماره که نمیدی حداقل یه معذرت خواهی بکن هااااا .... راستی شمارمو نمیخوای؟ (حالت مستی)
که دیدم دستم رو پس زد و منو انداخت رو زمین و چونمو گرفت و سرم اورد بالا
_بفهم چطوری داری صحبت میکنی .....فکر نمیکنم باید به هرزه هایی مثل تو جواب بدم
دستش رو برداشت و رفت
عوضی دیونه
پاشدم به سختی مسیر خونمو پیدا کردم به دم در که رسیدم دیدم یه گربه جلو دره
+عههه شوگااااا.....
که گربه شروع کرد به دویدن منم دنبالش رفتم
+شوگااااا واستاااااا الان میگیرمت
که نمیدونم چیشد گم شد
برگشتم به سمت خونم درو باز کردم خودمو انداختم رو تخت و همونجا خوابم برد.......
خماریییییییی
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
P*3*
همینجور داشتم قدم میزدم که سرم به چیز سفتی برخورد کرد و باعث شد بیوفتم زمین
سرم به شدت درد میکرد نمیتونستم درست ببینم
یکم سرم رو تکون دادم و کمکم چشمام رو باز کردم که دیدم یه پسره ژذابببببب جلوم واستاده و داره به من نگاه میکنه
+هویییییسس مردک هواست کجاستت مگه کوری جلوتو نمیبینییی هاااااا (حرف دهنتو بفهم پدصگگ)
که دیدم بدون توجه به من از کنارم رد شد
+یاااااا تو یه معذرت خواهی هم بلد نیستی بکنیییی هاااااا عوضی (با حالت مستی )
که دیدم سر جاش ایستاد ولی برنگشت
از سرجام بلند شدم و از بازوش گرفتم برگردوندم سمت خودم
+هوییی خوشگلههه شماره که نمیدی حداقل یه معذرت خواهی بکن هااااا .... راستی شمارمو نمیخوای؟ (حالت مستی)
که دیدم دستم رو پس زد و منو انداخت رو زمین و چونمو گرفت و سرم اورد بالا
_بفهم چطوری داری صحبت میکنی .....فکر نمیکنم باید به هرزه هایی مثل تو جواب بدم
دستش رو برداشت و رفت
عوضی دیونه
پاشدم به سختی مسیر خونمو پیدا کردم به دم در که رسیدم دیدم یه گربه جلو دره
+عههه شوگااااا.....
که گربه شروع کرد به دویدن منم دنبالش رفتم
+شوگااااا واستاااااا الان میگیرمت
که نمیدونم چیشد گم شد
برگشتم به سمت خونم درو باز کردم خودمو انداختم رو تخت و همونجا خوابم برد.......
خماریییییییی
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
۱۱.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.