◞مُـربـی بَـدنـساز مَـن🤍💪◜
◞مُـربـی بَـدنـساز مَـن🤍💪◜
#PArt_5
┈┉┄┈┉┉┄•🤍🔥•┈┉┉┄┈┉┈
سوارتاکسی شدم و درو بستم.
از همه لاغر اندام های دورم بدم میومد جز ینفر..
حتی کلا سال جدیدو بخاطر اینکه ببینمش دوست داشتم.
تنها رفیق این سالهام درسا بود که بیشتر از همه دوسم داشت.
به مدرسه رسیدم و وارد حیاط شدم.
با ورودم درسا بسمتم پرید و محکم بغلم کرد
- به بههه اسوی خوشگلمممم.!
منم محکم بغلش کردم وگفتم:
- خوبییییی عزیزم؟
ازم فاصله گرفت و دلخور گفت:
- دیشب چرا جواب تلفنم رو ندادی!؟
- یکم ناراحت بودم حالا بعدا بهت میگم.
دستمو گرفت و گفت:
- وای من اگه چشای ترو داشتما غصه هیچیو نمیخوردم..
- هندونه زیربغلم نذار.
خندید و گفت : بریم سرکلاس.. خداروشکر افخمی گفته زنک اول ازاده
باهم وارد. کلاس شدیم و رو صندلیامون نشستیم.
دستشو زیر چونش گذاشت و گفت:
- خب تعریف کن نامزدیت چند شنبس؟ کدومم تالار میگیرین؟؟
┈┉┄┈┉┉┄•🤍🔥•┈┉┉┄┈┉┈
#PArt_5
┈┉┄┈┉┉┄•🤍🔥•┈┉┉┄┈┉┈
سوارتاکسی شدم و درو بستم.
از همه لاغر اندام های دورم بدم میومد جز ینفر..
حتی کلا سال جدیدو بخاطر اینکه ببینمش دوست داشتم.
تنها رفیق این سالهام درسا بود که بیشتر از همه دوسم داشت.
به مدرسه رسیدم و وارد حیاط شدم.
با ورودم درسا بسمتم پرید و محکم بغلم کرد
- به بههه اسوی خوشگلمممم.!
منم محکم بغلش کردم وگفتم:
- خوبییییی عزیزم؟
ازم فاصله گرفت و دلخور گفت:
- دیشب چرا جواب تلفنم رو ندادی!؟
- یکم ناراحت بودم حالا بعدا بهت میگم.
دستمو گرفت و گفت:
- وای من اگه چشای ترو داشتما غصه هیچیو نمیخوردم..
- هندونه زیربغلم نذار.
خندید و گفت : بریم سرکلاس.. خداروشکر افخمی گفته زنک اول ازاده
باهم وارد. کلاس شدیم و رو صندلیامون نشستیم.
دستشو زیر چونش گذاشت و گفت:
- خب تعریف کن نامزدیت چند شنبس؟ کدومم تالار میگیرین؟؟
┈┉┄┈┉┉┄•🤍🔥•┈┉┉┄┈┉┈
۱۳۸
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.