p31ایدل شکسته
(یونگی)
نامجون;جای اینکه همه رو توی دردسر بندازی سریع تا گوشی هاشونو خاموش نکردن برو ی لبتاب بیار
کوک;من میارم و سریع ررفت
ب دیوار تکیه دادم و سر خوردم پایین و با دستم صورتمو پوشوندم....من تازه طعم عشق رو تجربه کرده بودم ....تازه رابطم با ا/ت خوب شده بود ....نع ...بد ب دلت رراه نده پسر ...اون چیزیش نمیشه
کوک سریع با ی لبتاب اومد ;میخوای چیکار کنی هیونگ؟
نام; فقط بدش من
نامجون پشت لبتاب نشست و روشنش کرد
نام;جین سریع شماره هیونبین رو بخون
جین نگران و با دستپاچگی شماره رو خوند و نامجون با لبتاب ور میرفت
کلافه پرسسیدم;نامجون الان جون اونا تو خطره اونوقت تو داری با لبتاب بازی میکنی؟
نام;دارم ردشونو میزنم احمق ....اینقد حواسمو پرت نکن ...جیمین به پلیس زنگ بزن
جیمین گوشیش رو در اورد و ب پلیس زنگ زد و من منتظر نتیجه ی کار نامجون بودم
نام;درست شد ....اونقدرا دور نیست تقریبا 20 دیقه راهه بدویین بچه ها
-نع
بلند شدم
-شماها قرار نیست بیاین ...خطرناکه خودم میرم
کوک; اگ فک کردی بیخیال میشیم مارو نشناختی هیونگ
جین; حتی فکرشم نکن ...من سگمو دست تو هم نمیسپارم چ برسه ب هیونبین ...منم میام
کوک; هیونگ؟واقعا خبراییه؟
جین; کوک ...تا نزدم دهنتو صاف کنم خودت خفه شو
کوک;کشیدن زیپ دهان
لبخندی زدم -ممنون بچه ها
نامجون; رفیق برای همین موقع هاست ...بدویین بچه ها ...وقتشه پسران ضد گلوله وارد میدون شن
جین;لبخند; پسر خودمی
خب گایز ب نظرتون این مبارزه ب نفع کی تموم میشه ؟
کرم بریزم گند بزنم تو داستان؟
نامجون;جای اینکه همه رو توی دردسر بندازی سریع تا گوشی هاشونو خاموش نکردن برو ی لبتاب بیار
کوک;من میارم و سریع ررفت
ب دیوار تکیه دادم و سر خوردم پایین و با دستم صورتمو پوشوندم....من تازه طعم عشق رو تجربه کرده بودم ....تازه رابطم با ا/ت خوب شده بود ....نع ...بد ب دلت رراه نده پسر ...اون چیزیش نمیشه
کوک سریع با ی لبتاب اومد ;میخوای چیکار کنی هیونگ؟
نام; فقط بدش من
نامجون پشت لبتاب نشست و روشنش کرد
نام;جین سریع شماره هیونبین رو بخون
جین نگران و با دستپاچگی شماره رو خوند و نامجون با لبتاب ور میرفت
کلافه پرسسیدم;نامجون الان جون اونا تو خطره اونوقت تو داری با لبتاب بازی میکنی؟
نام;دارم ردشونو میزنم احمق ....اینقد حواسمو پرت نکن ...جیمین به پلیس زنگ بزن
جیمین گوشیش رو در اورد و ب پلیس زنگ زد و من منتظر نتیجه ی کار نامجون بودم
نام;درست شد ....اونقدرا دور نیست تقریبا 20 دیقه راهه بدویین بچه ها
-نع
بلند شدم
-شماها قرار نیست بیاین ...خطرناکه خودم میرم
کوک; اگ فک کردی بیخیال میشیم مارو نشناختی هیونگ
جین; حتی فکرشم نکن ...من سگمو دست تو هم نمیسپارم چ برسه ب هیونبین ...منم میام
کوک; هیونگ؟واقعا خبراییه؟
جین; کوک ...تا نزدم دهنتو صاف کنم خودت خفه شو
کوک;کشیدن زیپ دهان
لبخندی زدم -ممنون بچه ها
نامجون; رفیق برای همین موقع هاست ...بدویین بچه ها ...وقتشه پسران ضد گلوله وارد میدون شن
جین;لبخند; پسر خودمی
خب گایز ب نظرتون این مبارزه ب نفع کی تموم میشه ؟
کرم بریزم گند بزنم تو داستان؟
۹.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.