فیک عاشقی p17
کوک ویو: داشتم فکر میکردم که یهو ا.ت با لبخند اومد نشست . انگار نه انگار که چیزی شده .
ازش خوشم میاد دنیا به کتفشه . شروع کرد خوردن غذاش و.....
تهیونگ ویو: امروز به ا.ت درخواست میدم که باهم بریم بیرون .
امیدوارم قبول کنه . خدا کنه کتک نخورم . دست به زن داره بچه .
وایی فکرشو بکن درخواستمو قبول کرده و چون جواب پیاماشو دیر دادم قهر کرده . ناخودآگاه لبخندی روی لبم شکل گرفت .
من این همه مدت عاشق نشدم که یک دختر بیاد و کل قلبمو تصاحب کنه .
عشق عجب چیزیه روزگار .
ا.ت ویو: فکر کردن میتونن بزنن حالمو خراب کنن . عوضیا هرکاری دوست دارن بکنن به کتفم اصلا .
کیفمو برداشتم و رفتم سرمیز جینا که وسایلشو گذاشت تو کیفش و برش داشت .
داشایم باهم به سمت در مدرسه میرفتیم .
جینا: وایی ا.ت یعنی عاشقتمممم . اصن کیف کردم زدیش . باید بیشتر میزدی دختره نکبتو .
فکر کرده میتونه با تو دربیفته . ووییی خیلی خوب بود .
ا.ت: (خنده) بچه توم باید بتونی از خودت دفاع کنی کوچولو .
جینا: من کوچولو نیستم . ایش .
ا.ت: تو کوچولوی منییییی . ووویییی خدا .
جینا: بابام اونجاست . خب دیگه من برم .
ا.ت : برو خداحافظ کوچولو .
جینا: خداحافظ ببعی .
ا.ت:(خنده)
ا.ت ویو: بعد از خداحافظی از جینا به سمت خونه راه افتادم . هندزفریمو گذاشتم تو گوشام آهنگو پلی کردم .
خز شده بود انقدر گوشش داده بودم . باید آهنگ جدید دانلود کنم .
داشتم از هوا و آهنگ لذت میبردم تا اینکه رسیدم به خونه .
عندزفریمو از گوشام دراوردم و گوشیمو گذاشتم تو کیفم .
زنگ آیفونو زدم . و در کمال تعجب بابام برداشت .
بابای ا.ت: کجا بودی . چرا دیر کردی(بالحن شوخی)
ا.ت:( خنده) خب معلومه دیگه مدرسه بودم . توقع داشتی کجا باشم.
بابای ا.ت: شانس آوردی به موقع رسیدی اگه یک دقیقه دیرتر میومدی باید پشت در میموندی.
ا.ت ویو: بلاخره بابام درو باز کرد و منم با خستگی پله هارو طی کردم و رفتم داخل در خونرو باز کردم که دیدم یکنفر اومده خونمون . و بله اون......
بعد از مدت ها نوشتم😂
ببخشید دیر شد . به خدا همینطور امتحانا پشت سرهم از یکشنبه همینطوری امتحان . نتونستم بنویسم و متاسفم .
ببخشید دیگه اگه بد بود . حمایت کنید لطفا🙃
ازش خوشم میاد دنیا به کتفشه . شروع کرد خوردن غذاش و.....
تهیونگ ویو: امروز به ا.ت درخواست میدم که باهم بریم بیرون .
امیدوارم قبول کنه . خدا کنه کتک نخورم . دست به زن داره بچه .
وایی فکرشو بکن درخواستمو قبول کرده و چون جواب پیاماشو دیر دادم قهر کرده . ناخودآگاه لبخندی روی لبم شکل گرفت .
من این همه مدت عاشق نشدم که یک دختر بیاد و کل قلبمو تصاحب کنه .
عشق عجب چیزیه روزگار .
ا.ت ویو: فکر کردن میتونن بزنن حالمو خراب کنن . عوضیا هرکاری دوست دارن بکنن به کتفم اصلا .
کیفمو برداشتم و رفتم سرمیز جینا که وسایلشو گذاشت تو کیفش و برش داشت .
داشایم باهم به سمت در مدرسه میرفتیم .
جینا: وایی ا.ت یعنی عاشقتمممم . اصن کیف کردم زدیش . باید بیشتر میزدی دختره نکبتو .
فکر کرده میتونه با تو دربیفته . ووییی خیلی خوب بود .
ا.ت: (خنده) بچه توم باید بتونی از خودت دفاع کنی کوچولو .
جینا: من کوچولو نیستم . ایش .
ا.ت: تو کوچولوی منییییی . ووویییی خدا .
جینا: بابام اونجاست . خب دیگه من برم .
ا.ت : برو خداحافظ کوچولو .
جینا: خداحافظ ببعی .
ا.ت:(خنده)
ا.ت ویو: بعد از خداحافظی از جینا به سمت خونه راه افتادم . هندزفریمو گذاشتم تو گوشام آهنگو پلی کردم .
خز شده بود انقدر گوشش داده بودم . باید آهنگ جدید دانلود کنم .
داشتم از هوا و آهنگ لذت میبردم تا اینکه رسیدم به خونه .
عندزفریمو از گوشام دراوردم و گوشیمو گذاشتم تو کیفم .
زنگ آیفونو زدم . و در کمال تعجب بابام برداشت .
بابای ا.ت: کجا بودی . چرا دیر کردی(بالحن شوخی)
ا.ت:( خنده) خب معلومه دیگه مدرسه بودم . توقع داشتی کجا باشم.
بابای ا.ت: شانس آوردی به موقع رسیدی اگه یک دقیقه دیرتر میومدی باید پشت در میموندی.
ا.ت ویو: بلاخره بابام درو باز کرد و منم با خستگی پله هارو طی کردم و رفتم داخل در خونرو باز کردم که دیدم یکنفر اومده خونمون . و بله اون......
بعد از مدت ها نوشتم😂
ببخشید دیر شد . به خدا همینطور امتحانا پشت سرهم از یکشنبه همینطوری امتحان . نتونستم بنویسم و متاسفم .
ببخشید دیگه اگه بد بود . حمایت کنید لطفا🙃
۱۶.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.