فیک قاتل من
پارت 6۴
#قاتل_من
"سوهو" خود شیفته روی صندلی نشسته بود و در حالی ک جام قدیمیش از شراب قرمز پر شده بود و اونو به آرامی سر می کشید و هنوز خبر فرار ا/ت به گوشش نرسیده بود که با صدای لوکاس به خودش اومد...
_لوکاس: جناب "سوهو؟! آقای جئون چند دقیقه میشه ک رسیدن و درخواست دیدن شما رو دارن
"سوهو" لبخند ریزی کرد و جام شراب و یک ضرب سر کشید و گفت "خیلی خوب !میتونی بری!
سوهو با افتخار نزدیک اینه شد و خودشو برانداز کرد دستی به موهاش کشید و موهاشو مرتب کرد و به سمت محلی که با کوک قرار گذاشته بود رفت...
کوک که از منتظر موندن متنفر بود و میخواست هر چه زود این مسخره بازیو تموم کنه و سوهو رو سرجای خودش دک کنه...
کت و شلوار خوش دوخت سفید رنگ با پیرهن مشکی که یقه ای بازی داشت
و گردنبد یاقوتی زیبایی که روی سینه ی لختش به چشم میخورد...و کفش
های کالج مشکی...بااین استایل به یک کوک جدید و سکسی بدل شده بود!!
بعد چند دقیقه از انتظار بالاخره سوهو وارد شد و با دیدن جذابیت کوک ترس شدیدی وجود شو فرا گرفت ولی به خودش نیاورد خیلی مغرورانه مقابل کوک ایستاد و گفت امیدوارم چیزی ک ازتون خواستم آماده باشه چون بیشتر از این نمیتونم معطل شم...
کوک که از سوهو به شدت متنفر بود دستشو مشت کرد وسعی کرد خونسردیشو حفظ کنه اگ بخاطر ا/ت و خراب نشدن نقشه نبود قسم خورده بود دندناشو پایین بیاره....
کوک گردن کج کرد و سرجاش به خودش تکونی داد و گفت امیدوارم تو هم اینقد مرد باشی که پای حرفت وایسی و ا/ت آزاد کنی
سوهو که میدونست کسی که الان جلوشه دست راست تهیونگ بود و کسی که تو معامله و قرار داد های خطرناک همیشه فرستاده میشود و تجربه بالای داشت واس همین تصمیم گرفتم خطایی نکنه و بعد از تحویل گرفتن محموله بی دردسر ا/ت آزاد کنه....
دستشو سمت کوک دراز کرد و گفت اینقد مرد هستم که رو حرفم وایسم آقای جئون...
کوک بی توجه به دست سوهو دستشو کنار زد و گفت "خوبه!!
کوک همش به تهیونگ فکر میکرد و میخواست هر جوری که شده واسش وقت بخره که بتونه کاراشو انجام بده....
کوک به سمت سوهو برگشت و گفت محموله که خواستی کامل و دست نخورد س و با پچه های بخش اول ازش محافظت میشه ولی تا وقتی که ا/ت رو با چشمای خودم نبينم تو هم حق نداری با چشمای خودت محموله رو ببینی زنگ بزن ا/ت رو اینجا بیارن بعدش میتونی محموله رو تحویل بگیری....
سوهو که از حرفای کوک تو شوک بود و میدونست کوک کسی نیست که به این راحتیا میشه کلاه سرش گذاشت و تفره رفت چاره ای جز آوردن ا/ت نداشت...
به سمت کوک قدم برداشت لب لج کرد و گفت حتما اونم میاریم آقای جئون و بعدش به لوکاس که پشت در منتظر بود دستور داد که برید ا/ت بیارید....
"پ ن!!
محل قرار گذاشتن کوک و سوهو تو کلبه بود و محافظ و بادیگارد هر دوطرف بیرون منتظر اربابشون بودن و طی انجام این قرارد هیون شیک به عنوان بادیگارد کوک با کوک اومده بود
#kim
#قاتل_من
"سوهو" خود شیفته روی صندلی نشسته بود و در حالی ک جام قدیمیش از شراب قرمز پر شده بود و اونو به آرامی سر می کشید و هنوز خبر فرار ا/ت به گوشش نرسیده بود که با صدای لوکاس به خودش اومد...
_لوکاس: جناب "سوهو؟! آقای جئون چند دقیقه میشه ک رسیدن و درخواست دیدن شما رو دارن
"سوهو" لبخند ریزی کرد و جام شراب و یک ضرب سر کشید و گفت "خیلی خوب !میتونی بری!
سوهو با افتخار نزدیک اینه شد و خودشو برانداز کرد دستی به موهاش کشید و موهاشو مرتب کرد و به سمت محلی که با کوک قرار گذاشته بود رفت...
کوک که از منتظر موندن متنفر بود و میخواست هر چه زود این مسخره بازیو تموم کنه و سوهو رو سرجای خودش دک کنه...
کت و شلوار خوش دوخت سفید رنگ با پیرهن مشکی که یقه ای بازی داشت
و گردنبد یاقوتی زیبایی که روی سینه ی لختش به چشم میخورد...و کفش
های کالج مشکی...بااین استایل به یک کوک جدید و سکسی بدل شده بود!!
بعد چند دقیقه از انتظار بالاخره سوهو وارد شد و با دیدن جذابیت کوک ترس شدیدی وجود شو فرا گرفت ولی به خودش نیاورد خیلی مغرورانه مقابل کوک ایستاد و گفت امیدوارم چیزی ک ازتون خواستم آماده باشه چون بیشتر از این نمیتونم معطل شم...
کوک که از سوهو به شدت متنفر بود دستشو مشت کرد وسعی کرد خونسردیشو حفظ کنه اگ بخاطر ا/ت و خراب نشدن نقشه نبود قسم خورده بود دندناشو پایین بیاره....
کوک گردن کج کرد و سرجاش به خودش تکونی داد و گفت امیدوارم تو هم اینقد مرد باشی که پای حرفت وایسی و ا/ت آزاد کنی
سوهو که میدونست کسی که الان جلوشه دست راست تهیونگ بود و کسی که تو معامله و قرار داد های خطرناک همیشه فرستاده میشود و تجربه بالای داشت واس همین تصمیم گرفتم خطایی نکنه و بعد از تحویل گرفتن محموله بی دردسر ا/ت آزاد کنه....
دستشو سمت کوک دراز کرد و گفت اینقد مرد هستم که رو حرفم وایسم آقای جئون...
کوک بی توجه به دست سوهو دستشو کنار زد و گفت "خوبه!!
کوک همش به تهیونگ فکر میکرد و میخواست هر جوری که شده واسش وقت بخره که بتونه کاراشو انجام بده....
کوک به سمت سوهو برگشت و گفت محموله که خواستی کامل و دست نخورد س و با پچه های بخش اول ازش محافظت میشه ولی تا وقتی که ا/ت رو با چشمای خودم نبينم تو هم حق نداری با چشمای خودت محموله رو ببینی زنگ بزن ا/ت رو اینجا بیارن بعدش میتونی محموله رو تحویل بگیری....
سوهو که از حرفای کوک تو شوک بود و میدونست کوک کسی نیست که به این راحتیا میشه کلاه سرش گذاشت و تفره رفت چاره ای جز آوردن ا/ت نداشت...
به سمت کوک قدم برداشت لب لج کرد و گفت حتما اونم میاریم آقای جئون و بعدش به لوکاس که پشت در منتظر بود دستور داد که برید ا/ت بیارید....
"پ ن!!
محل قرار گذاشتن کوک و سوهو تو کلبه بود و محافظ و بادیگارد هر دوطرف بیرون منتظر اربابشون بودن و طی انجام این قرارد هیون شیک به عنوان بادیگارد کوک با کوک اومده بود
#kim
۱۳.۲k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.