hard thief part. 13
با بهت به حرفی که زده بود بهش نگاه می کردم جیمین به تعجب به یونسو نگاه می کرد که کوک امد تو و یونسو رو دید
کوک: عه سلام یونسو خوبی؟
یونسو:سلام شما؟
کوک به ما دوتا نگاه کردو بعد صورتش سمت یونسو کرد
کوک: من؟؟
یونسو: اره تو کی هستی؟
کوک:منم کوک یادت نمیاد
یونسو: نه
جین: بچه بیاین باهاتون باید حرف بزنم
+ جین یونسو.....
جین: میدونم بیا بهت می گم
همه از اتاق با ناراحتی خارج شدیم
جین: یونسو فراموشی گرفته نمیدونم چجوری به خاطر چند تا چیز میتونه باشه به سرش ضربه خورده باشه یا بخاطر دارو های قوی که بهش میدادن
کوک: چجوری می تونیم کمکش کنیم؟
وئول: سلام
همه با صدای اروم جوابشو دادیم
وئول: چیزی شده؟
جیمین لبخنده غمگینی زد : نه چیزی نیست
وئول:درمورد اون دختره؟
جین: اره
وئول: اها باش کمکی خواستین من هستم
کوک: مرسی
+ بیان بریم تو دفتر
همه سمت دفتر رفتیم کوک درو پشتش بست و جین و جیمین روی مبل نشستن کوک هم کنار جیمین نشست
+ چی کار باید بکنیم خوب بشه؟
جین: با کسایی که خیلی نزدیک بوده رابطه برقرار کنه جایی که باهاش خاطره داره بهش بدین
جیمین: بردارش تو بار کار می کنه پدر و مادرش هم که تو تصادف فوت شدن دیگه چیزی نمیدونیم ازش
کوک: ته
جیمین: اره ته با ته دوست بوده ممکنه یادش بیاد باید از ته کمک بگیرم
- جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
+صدا یونسوعه
از روی صندلی پاشدم و از پله ها میرفتم ببینم چی شده در اتاق یونسو باز بود و وئول داخل اتاق بود و گوشه اتاق جمع شده بود تو خودش
+ اینجا چه غلطی می کنی
وئول: امدم پیشش بعد هعی جیغ می کشید
رفتم کنار یونسو نشستم
+ خوبی؟
-«با صدای اروم»اون اونجا بود داشت میخندید بهم
دوباره جیغ زد و دستاشو و روی گوشاش گرفتو گریه می کرد
سمتش رفتمو بغلش کردم
+ چیزی نیست اروم باش هیچی نیست من اینجام
و سروش اروم ناز می کرد
همه رفتن بیرون فقط منو یونسو تو اتاق بودیم
چشماشو بسته بود و اروم یواش نفس می کشید بغلش کردمو گذاشتمش دستمو روی گونش گذاشتم
+ بازم همه چی رو فراموش کرده باشی کمکت می کنم کنارت می مونم کسی رو هم نمیزارم اذیتت کنه
از رو تخت پاشدم و رفتم توس سالون همه روی مبل نشسته بودن
ادامه در پست بعد😁
کوک: عه سلام یونسو خوبی؟
یونسو:سلام شما؟
کوک به ما دوتا نگاه کردو بعد صورتش سمت یونسو کرد
کوک: من؟؟
یونسو: اره تو کی هستی؟
کوک:منم کوک یادت نمیاد
یونسو: نه
جین: بچه بیاین باهاتون باید حرف بزنم
+ جین یونسو.....
جین: میدونم بیا بهت می گم
همه از اتاق با ناراحتی خارج شدیم
جین: یونسو فراموشی گرفته نمیدونم چجوری به خاطر چند تا چیز میتونه باشه به سرش ضربه خورده باشه یا بخاطر دارو های قوی که بهش میدادن
کوک: چجوری می تونیم کمکش کنیم؟
وئول: سلام
همه با صدای اروم جوابشو دادیم
وئول: چیزی شده؟
جیمین لبخنده غمگینی زد : نه چیزی نیست
وئول:درمورد اون دختره؟
جین: اره
وئول: اها باش کمکی خواستین من هستم
کوک: مرسی
+ بیان بریم تو دفتر
همه سمت دفتر رفتیم کوک درو پشتش بست و جین و جیمین روی مبل نشستن کوک هم کنار جیمین نشست
+ چی کار باید بکنیم خوب بشه؟
جین: با کسایی که خیلی نزدیک بوده رابطه برقرار کنه جایی که باهاش خاطره داره بهش بدین
جیمین: بردارش تو بار کار می کنه پدر و مادرش هم که تو تصادف فوت شدن دیگه چیزی نمیدونیم ازش
کوک: ته
جیمین: اره ته با ته دوست بوده ممکنه یادش بیاد باید از ته کمک بگیرم
- جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
+صدا یونسوعه
از روی صندلی پاشدم و از پله ها میرفتم ببینم چی شده در اتاق یونسو باز بود و وئول داخل اتاق بود و گوشه اتاق جمع شده بود تو خودش
+ اینجا چه غلطی می کنی
وئول: امدم پیشش بعد هعی جیغ می کشید
رفتم کنار یونسو نشستم
+ خوبی؟
-«با صدای اروم»اون اونجا بود داشت میخندید بهم
دوباره جیغ زد و دستاشو و روی گوشاش گرفتو گریه می کرد
سمتش رفتمو بغلش کردم
+ چیزی نیست اروم باش هیچی نیست من اینجام
و سروش اروم ناز می کرد
همه رفتن بیرون فقط منو یونسو تو اتاق بودیم
چشماشو بسته بود و اروم یواش نفس می کشید بغلش کردمو گذاشتمش دستمو روی گونش گذاشتم
+ بازم همه چی رو فراموش کرده باشی کمکت می کنم کنارت می مونم کسی رو هم نمیزارم اذیتت کنه
از رو تخت پاشدم و رفتم توس سالون همه روی مبل نشسته بودن
ادامه در پست بعد😁
۲۵.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.