تک پارتی جیمین
تک پارتی جیمین
هایون:دوست دختر قبلی جیمین که وقتی جیمین و با همکلاسی سابقش دید ازش جدا شد و ۳ سال از اون ماجرا میگذره هایون تو بار کار میکنه
جیمین:دوست پسر قبلی هایون که وقتی یه دختره بهش نزدیک میشه و هایون اشتباه برداشت میکنه هایون از جیمین جدا میشه
پولداره و از اون موقع ۳ سال میگذره یه شرکت داره
هایون:امروز باید برم بار بعد از ماه ها رئیس حقوقمو بده
پرش زمانی (بار)
هایون:رسیدم دیدم بچها دارن پچ پچ میکنن رفتم پیش لینا دوسته بچگیم
هایون:هی لینا
لینا:ها؟
هایون:چی شده؟
لینا:نمیدونی؟
هایون:نه
لینا:خ خاک تو سرت
هایون:خیلی ممنون حالا بنال
لینا:واقعا نمیدونی؟ رئیس یه شرکت میخاد با یه شرکت قرار داد ببنده اومدن اینجا واقعا کراشه همه میمیرن براش
هایون:ها؟واقعا؟سر همین دارین پچ پچ میکنین؟
لینا:بحث با تو به جایی نمیرسه
هایون:لابد با تو میرسه
لینا:(موهاشو زد عقب ینی ژست گرفت)معلومه که اره(پلک زدن)
هایون:باشه دیگه خفه شو
لینا:اَه چندش
رییس:هایون تو برای پذیرایی ازشون انتخاب میشی.
هایون:چی؟چرا من؟
رییس:خب بالاخره تو کارت خوبه
هایون:اما........
لینا:قبول میکنه
هایون:تو چی میگی؟
لینا:بعد حالتو جا میارم
هایون ویو
مث اینکه این یارو اومده حالا باید بریم بدرقه طرف عه چقد بدم میاد از این آدما
هایون:لینا
لینا:باز چه مرگته؟
هایون:بابا چرا درکم نمی........
حرفم با دیدن طرف خورده شد اون واقعا خودش بود سرجام خشکم زده بود ...........
ادامه پارت بعد
هایون:دوست دختر قبلی جیمین که وقتی جیمین و با همکلاسی سابقش دید ازش جدا شد و ۳ سال از اون ماجرا میگذره هایون تو بار کار میکنه
جیمین:دوست پسر قبلی هایون که وقتی یه دختره بهش نزدیک میشه و هایون اشتباه برداشت میکنه هایون از جیمین جدا میشه
پولداره و از اون موقع ۳ سال میگذره یه شرکت داره
هایون:امروز باید برم بار بعد از ماه ها رئیس حقوقمو بده
پرش زمانی (بار)
هایون:رسیدم دیدم بچها دارن پچ پچ میکنن رفتم پیش لینا دوسته بچگیم
هایون:هی لینا
لینا:ها؟
هایون:چی شده؟
لینا:نمیدونی؟
هایون:نه
لینا:خ خاک تو سرت
هایون:خیلی ممنون حالا بنال
لینا:واقعا نمیدونی؟ رئیس یه شرکت میخاد با یه شرکت قرار داد ببنده اومدن اینجا واقعا کراشه همه میمیرن براش
هایون:ها؟واقعا؟سر همین دارین پچ پچ میکنین؟
لینا:بحث با تو به جایی نمیرسه
هایون:لابد با تو میرسه
لینا:(موهاشو زد عقب ینی ژست گرفت)معلومه که اره(پلک زدن)
هایون:باشه دیگه خفه شو
لینا:اَه چندش
رییس:هایون تو برای پذیرایی ازشون انتخاب میشی.
هایون:چی؟چرا من؟
رییس:خب بالاخره تو کارت خوبه
هایون:اما........
لینا:قبول میکنه
هایون:تو چی میگی؟
لینا:بعد حالتو جا میارم
هایون ویو
مث اینکه این یارو اومده حالا باید بریم بدرقه طرف عه چقد بدم میاد از این آدما
هایون:لینا
لینا:باز چه مرگته؟
هایون:بابا چرا درکم نمی........
حرفم با دیدن طرف خورده شد اون واقعا خودش بود سرجام خشکم زده بود ...........
ادامه پارت بعد
۹.۴k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.