ماه ابی
ماه ابی
پارت۵۴ (پارت اخر)
ویو کوک:
داشتم با گوشیم ور رفتم
صدای خداحافظی اومد فهمیدم دوست جی هو رفتش گوشیمو گذاشتم کنار چند مین بد خابم برد
۱ساعت بد:
بلند شدم دیدم رو یه تخت دیگم، ترسیدم ولی اهمیت ندادم دست گیره در اتاق پایین کشیدم در باز شد رفتم توی حال پذیرایی یه زن داشت اشپزی میکردم و همون اهنگی که من موقع اشپزی میخوندم میخوند رفتم نزدیکتر دستم گذاشتم روی شونش که جیغ بلندی کشید و پرت شد روی زمین یکم دقت کردم دیدم لنوعه از شدت خوشحالی روی زمین پریدم توی بغلش
-لنووو
+کوککک
-دوست دارم، دوست دارم، دوست دارممم
کیص عمیقی روی لبش گذاشتم کم کم تبدیل شد به مک زدن ازهم جدا شدیم
-دلم برات تنگگگ شده بودد
+منم، منم دلم برات تنگ شده بود
ویو لنو:
توی یه جنگل بیدار شدم
یه خونه روبه روم بود رفتم توی خونه همه چی توش بود از پتو بگیر تاا خوراکی
+من توی زندگی دومم
یاد کوک افتادم باز زدم و رفتم سمت شهر رفتم سمت بالکن اتاق مشترکمون یکم باز بود رفتم داخلش یا قدرتی که داشتم کوک و بلند کردم یا جی هو افتادم رفتم تو اتاقش اونم خاب بود خیلی بزرگ شده بود پیشونیش بوس کردم اونم بلند کردم و بردمش سمت خونه ایی که توی جنگل بود هردوتاشون گذاشتم توی اتاق ولی جدا
۱ساعت بد:
داشتم اشپزی میکردم و اهنگ کوک میخوندم که دستیروی شونم حس کردم جیغ زدم، پرت شدم روی زمین کوک بود بیدار شده بود
ویو کوک:
بلند شدم دستش از رو زمین بلندش کردم دوباره همو بغل کردیم
-باورم نمیشه، اما چطوری(بغض خوشحالی)
از توی بغلش اومدم بیرون بغضم ترکید
+هیشش گریه نکن من اینجام
اشکامو پاک کرد با شصتش
ادامش پارت بد-
پارت۵۴ (پارت اخر)
ویو کوک:
داشتم با گوشیم ور رفتم
صدای خداحافظی اومد فهمیدم دوست جی هو رفتش گوشیمو گذاشتم کنار چند مین بد خابم برد
۱ساعت بد:
بلند شدم دیدم رو یه تخت دیگم، ترسیدم ولی اهمیت ندادم دست گیره در اتاق پایین کشیدم در باز شد رفتم توی حال پذیرایی یه زن داشت اشپزی میکردم و همون اهنگی که من موقع اشپزی میخوندم میخوند رفتم نزدیکتر دستم گذاشتم روی شونش که جیغ بلندی کشید و پرت شد روی زمین یکم دقت کردم دیدم لنوعه از شدت خوشحالی روی زمین پریدم توی بغلش
-لنووو
+کوککک
-دوست دارم، دوست دارم، دوست دارممم
کیص عمیقی روی لبش گذاشتم کم کم تبدیل شد به مک زدن ازهم جدا شدیم
-دلم برات تنگگگ شده بودد
+منم، منم دلم برات تنگ شده بود
ویو لنو:
توی یه جنگل بیدار شدم
یه خونه روبه روم بود رفتم توی خونه همه چی توش بود از پتو بگیر تاا خوراکی
+من توی زندگی دومم
یاد کوک افتادم باز زدم و رفتم سمت شهر رفتم سمت بالکن اتاق مشترکمون یکم باز بود رفتم داخلش یا قدرتی که داشتم کوک و بلند کردم یا جی هو افتادم رفتم تو اتاقش اونم خاب بود خیلی بزرگ شده بود پیشونیش بوس کردم اونم بلند کردم و بردمش سمت خونه ایی که توی جنگل بود هردوتاشون گذاشتم توی اتاق ولی جدا
۱ساعت بد:
داشتم اشپزی میکردم و اهنگ کوک میخوندم که دستیروی شونم حس کردم جیغ زدم، پرت شدم روی زمین کوک بود بیدار شده بود
ویو کوک:
بلند شدم دستش از رو زمین بلندش کردم دوباره همو بغل کردیم
-باورم نمیشه، اما چطوری(بغض خوشحالی)
از توی بغلش اومدم بیرون بغضم ترکید
+هیشش گریه نکن من اینجام
اشکامو پاک کرد با شصتش
ادامش پارت بد-
۱۰۳.۴k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.