عشق وحشی ارباب 🖤🤤🔪 پارت 21
شرط پارت بعد
55 لایک
55 کامنت
علامت ا/ت +
علامت تهیونگ _
علامت کوک *
علامت سوک ~
_ بیبی من چیزیم نمیشه قول میدم.
ا/ت که تو بغل تهیونگ بود با حرفای تهیونگ آروم شده بود که کوک گفت:
* ا/ت تو یه جنده ای
+ من جنده نیسسسسسستم کوک😭
* تو از جنده بدتری دختره ی هرزه
تهیونگ با حرف کوک عصبی شد و ا/ت رو از بغلش کشید بیرون و به سمت کوک هجوم برد.
ا/ت همچنان گریه میکرد.
تهیونگ روبه روی کوک وایساد و گلوی کوک رو گرفت و به دیوار چسبوندش.
کوک داشت تقلا میکرد چون نفسش بند اومده بود و تهیونگ همچنان عصبی و خشن بود.
ا/ت گریه میکرد ولی وقتی دید کوک نفسش بند اومده سمت کوک و تهیونگ رفت و تهیونگ رو هل داد و تهیونگ خورد زمین.
ا/ت اصلا حواسش به تهیونگ نبود و دوید یه لیوان آب برای کوک آورد و کوک روی زمین افتاده بود.
ا/ت بی صدا اشک میریخت و رفت و کوک رو بغل کرد و سر کوک رو روی سینش گذاشت و آروم آروم آب رو به خورد کوک داد.
ا/ت بعد از تموم شدن آب دستشو روی گلوی کوک گذاشت و آروم نوازشش میکرد ولی کوک هنوز بی حس بود.
تهیونگ هم گوشه ی اتاق افتاده بود.
ا/ت کوک رو روی تخت کشوند و پیراهن کوک رو از تنش در آورد و اروم سینه کوک رو ماساژ میداد تا نفسش بالا بیاد.
کوک که حالش بهتر شد ا/ت تازه متوجه تهیونگ شد و از روی تخت بلند شد که بره پیش تهیونگ ولی کوک دستشو گرفت و کشیدش سمت خودش که ا/ت روی کوک افتاد و با تعجب به هم نگاه میکردن.
کوک با انگشتش مو های ا/ت رو پشت گوشش زد و به ا/ت گفت:
* ببخشید ا/ت من وقتی تو رو با تهیونگ دیدم عصبی شدم و حرفام دست خودم نبود.
ا/ت قطره ی اشکی از چشمش افتاد که کوک با انگشت شستش اشک ا/ت رو پاک کرد و لُپ ا/ت رو بوس کرد و گفت:
* میشه منو ببخشی!
+ اوم آقای جئون بخشیدمت
* مرسییییی جئون ا/ت
+ هی مسخره بازی بسه کوک
ا/ت از روی کوک بلند شد و سمت تهیونگ رفت و خواست تهیونگ رو بغل کنه که تهیونگ..............
تا پارت بعد در خماری بمانید😂💔
55 لایک
55 کامنت
علامت ا/ت +
علامت تهیونگ _
علامت کوک *
علامت سوک ~
_ بیبی من چیزیم نمیشه قول میدم.
ا/ت که تو بغل تهیونگ بود با حرفای تهیونگ آروم شده بود که کوک گفت:
* ا/ت تو یه جنده ای
+ من جنده نیسسسسسستم کوک😭
* تو از جنده بدتری دختره ی هرزه
تهیونگ با حرف کوک عصبی شد و ا/ت رو از بغلش کشید بیرون و به سمت کوک هجوم برد.
ا/ت همچنان گریه میکرد.
تهیونگ روبه روی کوک وایساد و گلوی کوک رو گرفت و به دیوار چسبوندش.
کوک داشت تقلا میکرد چون نفسش بند اومده بود و تهیونگ همچنان عصبی و خشن بود.
ا/ت گریه میکرد ولی وقتی دید کوک نفسش بند اومده سمت کوک و تهیونگ رفت و تهیونگ رو هل داد و تهیونگ خورد زمین.
ا/ت اصلا حواسش به تهیونگ نبود و دوید یه لیوان آب برای کوک آورد و کوک روی زمین افتاده بود.
ا/ت بی صدا اشک میریخت و رفت و کوک رو بغل کرد و سر کوک رو روی سینش گذاشت و آروم آروم آب رو به خورد کوک داد.
ا/ت بعد از تموم شدن آب دستشو روی گلوی کوک گذاشت و آروم نوازشش میکرد ولی کوک هنوز بی حس بود.
تهیونگ هم گوشه ی اتاق افتاده بود.
ا/ت کوک رو روی تخت کشوند و پیراهن کوک رو از تنش در آورد و اروم سینه کوک رو ماساژ میداد تا نفسش بالا بیاد.
کوک که حالش بهتر شد ا/ت تازه متوجه تهیونگ شد و از روی تخت بلند شد که بره پیش تهیونگ ولی کوک دستشو گرفت و کشیدش سمت خودش که ا/ت روی کوک افتاد و با تعجب به هم نگاه میکردن.
کوک با انگشتش مو های ا/ت رو پشت گوشش زد و به ا/ت گفت:
* ببخشید ا/ت من وقتی تو رو با تهیونگ دیدم عصبی شدم و حرفام دست خودم نبود.
ا/ت قطره ی اشکی از چشمش افتاد که کوک با انگشت شستش اشک ا/ت رو پاک کرد و لُپ ا/ت رو بوس کرد و گفت:
* میشه منو ببخشی!
+ اوم آقای جئون بخشیدمت
* مرسییییی جئون ا/ت
+ هی مسخره بازی بسه کوک
ا/ت از روی کوک بلند شد و سمت تهیونگ رفت و خواست تهیونگ رو بغل کنه که تهیونگ..............
تا پارت بعد در خماری بمانید😂💔
۲۰۸.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.