👹عشق سیاه👹
ادامه ی فصل 4...
لی جون با داد گفت:« فقط کاری که گفتم و انجام بده فکر کنم به اندازه ی کافی واضح گفتم نه؟»
جان: بله قربان کی باید این کار رو انجام بدم؟
لی جون: همین الان
جان: بله قربان
بعد از یک ساعت پیامی برای کیم لی جون اومد
پیام↓↓↓
________________________
| متاسفم قربان
| یه مردی ما رو دید و ما
| مجبور شدیم فرار کنیم
|________________________
( پایان فلش بک)
یی جونگ رفت توی اتاق روی صندلی کنار تخت نشست، دست کلارا رو بین دستاش گذاشت و به پیشونیش چسبوند و گفت.........
شرط پارت بعد پنج تا لایک....اگر کامنت هم بزارین دوتا پارت رو باهم آپ میکنم
لی جون با داد گفت:« فقط کاری که گفتم و انجام بده فکر کنم به اندازه ی کافی واضح گفتم نه؟»
جان: بله قربان کی باید این کار رو انجام بدم؟
لی جون: همین الان
جان: بله قربان
بعد از یک ساعت پیامی برای کیم لی جون اومد
پیام↓↓↓
________________________
| متاسفم قربان
| یه مردی ما رو دید و ما
| مجبور شدیم فرار کنیم
|________________________
( پایان فلش بک)
یی جونگ رفت توی اتاق روی صندلی کنار تخت نشست، دست کلارا رو بین دستاش گذاشت و به پیشونیش چسبوند و گفت.........
شرط پارت بعد پنج تا لایک....اگر کامنت هم بزارین دوتا پارت رو باهم آپ میکنم
۲.۷k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.