من عشق رو با شما...p1 فصل دوم
اِما ویو:
امسال توی هاگوارتز خیلی خوب بود ولی...اینکه پدرم یکی از استادای اونجا بود یکم اذیتم می کرد چون بالاخره وقتی پدرت یکی از استادای مدرسه ی جادوییت باشه قاعدتا برات سخته و همش باید حواست باشه تا کار اشتباهی انجام ندی چون اون خبردار میشه... بگذریم
دوستام؟ خب درحال حاضر فقط دریکو...میشه گفت دوست معمولی ایم
سه ماه تعطیلی رو تنها بودم؟ تقریبا
ماه اول پدرم اینجا بود ولی بعد برگشت منم اون دوماه رو تنها سپری کردم...دوستم از بوباتون اومد و دوسه روزی موند ولی خب بعدش دوباره تنهایی
سه چهار روز پیش نامه هاگوارتزم اومد و پشت بندش نامه ای از طرف پدرم...توی کتاب فروشی قرار گذاشتیم تا باهم کتابای امسالم و البته ردا بخریم چون ردای سال پیشم دیگه اندازم نیست
لباسام که یه شلوار بگ زغال سنگی و هودی کرم بود و پوشیدم و موهامو بستم و رفتم سمت شومینه
پودری که برای انتقال بود و ریختم و بلند و رسا گفتم
+کوچه دیاگون
و در یک لحظه خودم و بین جمعیتی که درحال رفت و امد بین مغازه ها بودن دیدم...
شروع کردم به راه رفتن و دنبال کتابفروشی میگشتم که دیدم پدرم جلوی مغازه ای ایستاده و منتظرمه خب قادتا باید کتابفروشی باشه
+سلام پدر
_...
حال کنید دوپارت پشت سر هم گذاشتم🤡😎
امسال توی هاگوارتز خیلی خوب بود ولی...اینکه پدرم یکی از استادای اونجا بود یکم اذیتم می کرد چون بالاخره وقتی پدرت یکی از استادای مدرسه ی جادوییت باشه قاعدتا برات سخته و همش باید حواست باشه تا کار اشتباهی انجام ندی چون اون خبردار میشه... بگذریم
دوستام؟ خب درحال حاضر فقط دریکو...میشه گفت دوست معمولی ایم
سه ماه تعطیلی رو تنها بودم؟ تقریبا
ماه اول پدرم اینجا بود ولی بعد برگشت منم اون دوماه رو تنها سپری کردم...دوستم از بوباتون اومد و دوسه روزی موند ولی خب بعدش دوباره تنهایی
سه چهار روز پیش نامه هاگوارتزم اومد و پشت بندش نامه ای از طرف پدرم...توی کتاب فروشی قرار گذاشتیم تا باهم کتابای امسالم و البته ردا بخریم چون ردای سال پیشم دیگه اندازم نیست
لباسام که یه شلوار بگ زغال سنگی و هودی کرم بود و پوشیدم و موهامو بستم و رفتم سمت شومینه
پودری که برای انتقال بود و ریختم و بلند و رسا گفتم
+کوچه دیاگون
و در یک لحظه خودم و بین جمعیتی که درحال رفت و امد بین مغازه ها بودن دیدم...
شروع کردم به راه رفتن و دنبال کتابفروشی میگشتم که دیدم پدرم جلوی مغازه ای ایستاده و منتظرمه خب قادتا باید کتابفروشی باشه
+سلام پدر
_...
حال کنید دوپارت پشت سر هم گذاشتم🤡😎
۱.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.